خلاصة داستان: دهه ی نود میلادی بوی قهوه ی تلخ و کلاههای کج فرانسوی پوستر تئاترهای شکسپیر در همه جای شهر و پسری که توی اتاق واحدش در ساختمان هبیتیت مارسی نشسته و به عاشق بودن فکر میکنه. عشق به شوهر خواهرش که نوزده سال از خودش بزرگتره آيا تهیونگ هم میتونست دل به عشق برادر زنش بده؟ کسی که از مارسی تا سئول رو طی کرده بود تا قلب شکست خورده اش رو ترمیم کنه
☑پر بازدید ترین فیک واتپد
این فیک رو تقریبا همه خوندن یا اسمشو شنیدن. من این فیک رو تقریبا دو سال پیش خوندم و وقتی شروع کردم به خوندن اینجوری بودم که وات د فاک!! چقدر اختلاف سنیشون زیاده خلاصه اولاش نتونستم باهاش کنار بیام تا اینکه کم کم این اختلاف سنی شد نقطه قوت فیک و باعث ایجاد تنش بین کاپل فیک شد این فیک خیلی زیبا مفهوم عشق رو بیان کرده و باعث میشه آدم کلا متحول شه👀 نویسنده خیلی خوب داستانو کنترل کرده از کلیشه خبری نیست. فیک هپی انده پس با خیال راحت میتونید بخونید اما در کل داستان کمی غمگینه.