5. شکست های متعدد

372 62 7
                                    

اگه‌ از بقیه میخواستن پسر مو‌سفید رو توی سه کلمه توصیف کنن ، قطعا کلمه های کله‌شق، سرخوش و احمق بیشترین تکرار رو داشتن.

درسته که خصوصیات ارزشمندش بعد از وارد شدن به صنعت بزرگ موسیقی کمرنگ تر شدن...ولی از بین نرفتن.

گوجو مجبور بود بخاطر حیثیت کاری و اجتماعیش تظاهر کردنو یاد بگیره و با اینکه عذاب زیادی رو متحمل میشد ولی کم کم عادت کرد.

تظاهر به خوشحالی وقتی داشت درد میکشید، تظاهر به بیطرفی، تظاهر به علاقه درصورت بیزاری ...تظاهر به آدمی که دوست نداشت باشه ولی چاره‌ای جز انجامش نداشت...ثروت و اعتباری که بدست آورده بود از طریق همین شخصیت محبوبش بود.

ولی موقعیتی که توش گیر کرده بود هیچ کدوم از خلقیاتش نمیتونست به دادش برسه...نه سرخوشی ذاتیش و نه اون شخصیت متظاهر محبوبش.

محض رضای خدا...کی میتونست به این راحتی از خودش صدای آه و ناله دربیاره؟

"البته که گتو!"

صدای توی مغزش یاد آوری کرد و ساتورو پیشونیشو به میز سرد تکیه داد.

_ چقدر دیگه‌ باید بنوشم؟

سوگورو درحالی که با نوشیدنی خودش مشغول بود نگاهی به اطرافش انداخت.

_ تا وقتی که ببینم کاملا مستی.

_ مست شدن من چه کمکی میکنه؟

_ اگه عقلت درست و حسابی کار نکنه کارای زیادی از دستت بر میاد.

آهی کشید و بعد از یک ساعت گتو با دیدن پسر روبه‌روش که ساکت و آروم خوابیده بود تکونش داد.

_ پاشو به کارمون برسیم...وقتمون کمه.

_ میخوام بخوا...بم...

گوجو با لحن کشیده گفت و بی توجه بهش کف زمین ولو شد.

کل استودیو خالی بود و همه‌ی کارکنا بعد از ساعت کاری اونجارو ترک کرده بودن.

بجز دو نفری که با یه قوطی بزرگ پر از بطری های ساکی توی اتاق استراحت مست میکردن.

لگد آرومی به کمرش زد : کلی کار داریم...زودباش.

گوجو زیر لب کلمات نامفهومی گفت و با ریخته شدن آب سرد روی صورتش با وحشت از جا پرید.

گتو با خونسردی بطری آبو روی میز گذاشت و کمکش کرد بلند شه.

و بزور سمت اتاق ضبط کشوندش...با این امید که بتونن کار نیمه تمومشونو تموم کنن.

ولی خب بعد از چند ساعت سر و کله زدن باهاش به معنای واقعی داشت دیوونه میشد...چشماش قرمز شده بود، بخاطر بیخوابی از گردن به بالا احساس درد میکرد...و گوجویی که پشت میکروفون با لذت آهنگ قدیمی میخوند و واسه خودش چرت و پرت میبافت!

_ ساتورو...

گوجو بیتوجه بهش همچنان زیر لب شعر میخوند : دستامو بگیر عزیزممممم...

نفس عمیقی کشید و چند لحظه بعد ، صدای داد بلند پسر خواننده توی اتاق پیچید.

_ چرا میزنی؟

گتو نفس عمیقی برای کنترل خودش کشید...از یه پسر مست که حالت عادی هم یه تختش کم بود چه انتظاری میتونست داشته باشه؟

_ لعنتی...

یکی از همون بطری های سبز رنگو برداشت و سر کشید...خودشم باید مست میکرد تا مغزش آروم میگرفت.

پلن A با شکست مواجه شده بود...



***


صبح روز بعد جفتشون زود تر از همیشه سر کار حاضر شدن.

گوجوی سرحال و گتویی که بخار قرار گرفتن در معرض تشعشعات پسر خواننده شبیه زامبیا شده بود.

صدای ترکوندن آدامس تنها صدایی بود که توی اتاق شنیده میشد.

گوجو روی کاناپه نشسته بود و به گتویی که کنار پنجره سیگار میکشید نگاه میکرد.

تا حالا‌ کسی رو ندیده بود که این شکلی برای کارش تلاش کنه...گتو باید مورد تقدیر و تحسین قرار میگرفت!

_ چرا بیخیال نمیشی؟

بعد از چند لحظه پرسید و گتو به موهای بلندش چنگ زد : مهمه؟

_ با این وضعیت افتضاحت برام سوال شد.

گتو با همون چشمای نازک شده بهش خیره شد : نمیتونم اجازه بدم یه تازه کار که مثل بلای آسمونی سرم نازل شده یه لکه ننگ تو سابقم بزاره!

_ داری دلسردم میکنی سوگورو...

_ کی بهت اجازه دادم با اسم کوچیکم صدام کنی؟

_ بعد اون مشتی که بهم زدی انتظار داری سرورم صدات کنم؟

دندوناشو روی هم فشار داد و از جاش بلند شد...گوجو باعث میشد کارایی که هیچ حوصله‌ای براشون نداشت پشت سر هم اتفاق بیوفتن.

_ به عنوان کسی که گند زده به کارمون زیادی از خودت راضی بنظر میرسی.

گوجو سرشو جلو آورد و غرید : حق با توئه...من گند زدم...پس چرا نمیزاری عقب بکشم؟ سابقه؟ کی به سابقه اهمیت میده وقتی همچین استعدادی داری؟

" چون صدات بهترینه و خوشحال بودم کسی مثل تو قراره شخصیت مقابلمو بازی کنه "‌

میخواست بگه ولی نمیتونست...اون عادت به ابراز علایقش نداشت...ولی همه دلیلش این نبود...اکران دقیق و تحویلش سر زمان مقرر بیشتر براش مهم بود تا علایق شخصی.

ولی از یه طرف دیگه باید اعتراف میکرد برای کار کردن با پسر خواننده ذوق داشت...اون آهنگاشو گوش میداد و همیشه صدای خوب و استعداد خوانندگیشو تحسین میکرد.

آهی کشید و خیره به چشمای آبیش به حرف اومد : هنوز وقت داریم...اون صدای لعنتیتو بیرون میکشم ساتورو...به هر قیمتی که شده.

و جواب پسر روبه‌روش باعث شد نسبت به تصمیمی که گرفته بود مصمم تر بشه.

_ منتظرم ایده های جالبتو ببینم...سوگورو!

your voice Onde histórias criam vida. Descubra agora