First Fail ▪︎02▪︎

189 51 210
                                    

- مشکلشون تو نیستی! یادت نیست قبل از اینکه درباره قرار گذاشتنتون بهشون بگید چطوری تورو رو سرشون میذاشتن؟

لوهان ساکت شد، نمیخواست به این اشاره کنه که خانواده دوست پسرش جونمیون رو خیلی بیشتر از خودش دوست دارن. بدترین قسمت تنها شدنشون اونجا بود که جفتشون به خوبی می‌دونستن که خانواده سهون همیشه باور داشتن که جونمیون امگای سهونه. به اون‌ها کاملا حق میداد، اوایل رابطشون لوهان هم خیلی نسبت به جونمیون گارد داشت؛ حتی الان هم وقت‌هایی که گرگش بهش مسلط می‌شد نسبت به دوست مشترکشون حالت دفاعی می‌گرفت. تا وقتی سهون جفتش نشه و جونمیون برای خودش جفت پیدا نکنه قلب گرگش آروم نمی‌شد. به دوستش که جلوی دراور درحال مالیدن کرم شب به پوست سفید و صافش بود خیره شد. اون پسر توی خلوتشون واقعا یه امگای خواستنی بود، باورش نمی‌شد که ییفان چطوری بهش بی توجهی می‌کنه. بیشتر اوقات خودش و سهون لوسش میکردن و حتی آلفاشون جذب شیرین کاری‌هاش می‌شد. برعکس ظاهری که بخاطر تربیت پدرش به نمایش می‌گذاشت، بشدت اروم و نرم بود و سریع قلبش گرم میشد؛ شاید برای همین انقدر ییفان رو دوسداشت.

- نکنه عاشقم شدی؟

با صدای جونمیون فهمید خیلی وقته بهش زل زده.

- اره بالاخره کار خودتو کردی! اگه مالوندنات تموم شد بیا بخوابیم.

کنارش دراز کشید و لبای کوچیکش رو سریع آویزون کرد.

- بنظرت می‌تونم مخ ییفان رو بزنم؟

قبل از اینکه به لوهان مهلت جواب دادن بده ادامه داد.

- یعنی من از نظرش نه جذابم نه کیوت؟

لوهان حس کرد قند تو دلش آب شده، دستش رو جلو برد و گونش رو نوازش کرد.

- نه، مگه اینکه کور باشه!

جونمیون پوزخندی زد و به کمر خوابید، انگار واقعا از آلفا ناراحت بود.

- برعکس یه امگا تو جایگاه من، تاحالا هیچکدوم از آلفاهای جذاب بهم پیشنهاد ندادن.

لوهان ترجیح داد صادقانه جوابش رو بده، جای اینکه فقط با امیدواری های تو خالی گیجش کنه.

- چون سهون کنارته! و اینکه کسی تخم نمیکنه بهت نزدیک بشه، رفتارای خودت رو ندیدی؟ انگار میخوای عقیمشون کنی!

- قبل دیدن رابطه شما منم با این چیزها خودم رو گول میزدم، ولی تو هم همینطور بودی و سهون برای بدست اوردنت تلاش کرد.

جونمیون درست میگفت، حتی لوهان هم نمیدونست چرا جونمیون نسبت به شخصیت و ظاهری که داره پیشنهاد خوبی نمی‌گیره. دلتنگی بهش فشار اورد، گوشیش رو برداشت تا به سهون پیام بده ولی با دیدن نوتیف پیامش نیشش تا بناگوشش بازشد.

"همه چی خوبه پودینگ من؟"

"پودینگ عمته!"

با نیش باز از لقبی که آلفاش بهش داده بود تخس تایپ کرد.

OutcastWhere stories live. Discover now