وویونگ با رویای خونین، دستهای کوچک و جیغهای آشنای زیادی از خواب بالا پرید.
هیچ به یاد نداشت که کجاست و بدنش از روی صندلی پایین افتاد. بدون یونجون که محکم در آغوشش بگیره و اسمش رو دوباره و دوباره زمزمه کنه، مرد برای دقایق طولانیای اسیر پوچی بود.
دستهاش رو درون موهاش فرو کرد و حینی که مینشست، با نالهی کلافهای سرش رو چنگ زد، رفتاری که انگشتهاش به انجامش عادت کرده بودن.
آرزو میکرد که کابوسهاش متوقف میشدن، که ذهنش میفهمید در هر صورت همهچیز رو بهخاطر میآورد، نیازی به اون یادآوریهای روزانه نبود، اون هم نه با وجود
عذاب وجدانی که در رگهاش جریان داشت.
بیشتر از چیزی که نیاز بود طول کشید تا متوجه چشمهایی که از روی تخت بهش خیره شده بودن بشه. وویونگ دستپاچه صافتر نشست.
مرد مقابلش به پشتی تخت تکیه داده و با بدنی ثابت و چهرهای بیتفاوت به اون خیره شده بود. ماسک گرگمانندش درون دستهاش و سوالی روی چهرهاش دیده میشد.
"بیداری،" وویونگ اون واقعیت واضح رو گفت و با شنیدن صداش که شبیه به فردی که برای سالها سیگار میکشید شده بود، گلوش رو صاف کرد.
"زخمم رو بخیه کردی،" غریبه گفت، صدای خشکش از درد گرفته بود، انگار که باور نمیکرد هیچکس چنین کاری رو براش انجام بده.
نگاه وویونگ روی بدن اون چرخید، متوجه شد که کمی به چپ تکیه داده، که به این معنا بود که زخمش هنوز درد داشت.
اینطور نبود که توقع داشته باشه اون زخم در چنددقیقه درمان بشه، اما امیدوار بود مرهمی که روی اون گذاشته بود زودتر از این کار کنه.
"آره. خونریزی داشتی،" وویونگ جواب داد، انگار که سعی داشت به مرد نزدیک به مرگ بودنش رو یادآوری کنه.
"تو... برای گروه مقاومت کار میکنی، ولی به من کمک کردی،" غریبه انگار که کلمات اون رو نمیشنید گفت و نگاه و وحشتزدهاش، شبیه به کسی که روح دیده بود، روی سمبل شمشیر روی سینهی اون ثابت موند.
اینکه افراد گروه مقاومت رو تشخیص میداد به این معنا بود، که اون جزو مامورینی که برای جستجوی سِرکا و جمع کردن اطلاعات فرستاده شدن بود.
فهمیدن این موضوع برای وویونگ کافی بود تا اسلحهی لیزریش رو برداره، اما به دلایلی، قلبش با فکر به اون کار لرزید.
"باید من رو میکشتی،" غریبه ادامه داد، صداش روی اون کلمات شکسست و زمانی که به وویونگ نزدیک شد تا آستینش رو بگیره، تنها تمریناتش بودن که باعث شدم عقب بپره. بهجایی که درش ایستاده بود برگشت و دید که شانههای غریبه با ناامیدی پایین افتادن.
![](https://img.wattpad.com/cover/335088292-288-k662473.jpg)
YOU ARE READING
Licensed To Survive (Persian Translation) | Woosan
Fanfiction〴︎Summary ৲︎ برای سان، که به عنوان یک مُزدور در گروه ضربت برای مُجری قانون بین کهکشانی کار میکرد، وویونگ شبیه به ناهنجاریای بهنظر میرسید که قرار گرفتنش در زندگی اون غیرمنتظره بود. 〴︎Translator: Soodeh 〴︎Couple: Woosan 〴︎Genres: Romance, Smut, An...