با کرختی چشامو باز کردم، کش و قوصی به بدنم دادم؛به لطف یوجین اتاق سونا شده بود و تمام تنم عرق کرده بود بالش رو برگردوندم و صورتمو روش گذاشتم از خنکیش ناله لذت بخشی کردم.
صدای شکمم بلند شده بود از شب قبلش هیچی نخورده بودم و از فرط گشنگی شکممو حس نمیکردم،توی همون حالت گوشیمو برداشتم تا فضای مجازی رو چک کنم بعد از چند دقیقه گوشیو کنار گذاشتم و بلند شدم شورتک کوتاهی با تاپ شل و وِلی پوشیده بودم با این حال بازم عرق کرده بودم اتاق خیلی گرم بود قسمت بلند موهام به کف سرم چسبیده بود ،بعد از سیر کردن شکمم باید دوش بگیرم و یکم به خودم برسم.
همونطور که سمت آشپزخونه میرفتم خطاب به عمه داد زدم:
_یوجین کجایی؟دارم از گشنگی میمیرمممم
وقتی صداشو نشنیدم،بلندتر داد زدم:
_عمههههه،هوس دوکبوکی کردم برام درستش کنننن
با جیغ عمه ترسیده سمتش برگشتم:
_جیمیننننن!!!
عمه سراسیمه امد سمتمو منو سمت اتاقم هول داد:
_برو تو اتاق لباس بپوش
با خنده برگشتم سمتش:
_چته بابا،لباسم چشه؟سرت جایی خورده؟
عمه با استرس چند بار به پاش زد و با چش و ابرو میخواست منو متوجه چیزی کنه،با گیجی گفتم:
_یااا چرا چشاتو اینجوری میکنی؟
عمه لبشو گاز گرفت و گوشهی تاپمو گرفت و سمت خودش کشید:
_پسری احمق بی ابرو مهمون داریم برو زود لباس بپوش
مثل برق گرفته ها سمت هال برگشتم،دیدم همون غول جذاب چندروزه پیش روی کاناپه نشسته و سرش و پایین انداخته،حرصم گرفته بود این اینجا چیکار داشت.
با حرص و داد سمت عمه برگشتم:
_این اینجا چیکار میکنه؟برای چی اینجاست؟
_هییییس جیمین،الان میشنوه زشته
_منم بلند گفتم بشنوه
حین جنگ من و عمه صداشو شنیدم:
_اگه میخوای جوابت رو بگیری ،لباس مناسب بپوش و بیا بشین
با خودش چه فکری کرده بود ،توی خونه من واسه من دستور صادر میکرد،با حرص سمتش رفتمو بالا سرش ایستادم:
_ببخشید...خونهی خودمه هرجور عشقم میکشه لباس میپوشم شما خر کی باش....
با دادی که عمه کشید حرفم نصفه موند:
_بسسسسسه جیمین،تمومش کنننن
بدون توجه به حرف عمه دوباره به کیم گفتم:
_چیه انقدر هَول و املی؟با همچین چیز کوچیکی وا میدی ؟
سرشو بالا آورد و با چشای سرد و بی روحش زُل زد تو چشام پوزخندی زد و با نگاهی به سرتاپام گفت:
YOU ARE READING
Fake Marriage:ازدواج سوری
Fanfictionپسری از جنس ضعف و بی کسی در مقابل مردی از جنس اصالت و قدرت ازدواجی سوری در پی اعتمادی به حقیقت کاپل : ویمین ژانر: امگاورس/خانوادگی/اسمات روز های آپ: پنجشنبه ها