گره ربدوشامبرشو محکم کرد و از اتاق خودششون خارج و وارد اتاق بچه ها شد، با دیدن ته سان که رو تختش نشسته بود و همهی موهاش بهم ریخته رو صورتش پخش بود سمتش رفت و موهاشو عقب فرستاد و محکم پیشونیشو بوسید.
ته سان با اخم جیمینو از خودش دور کرد و رو تختش بلند شد:
_جیمین
_مگه ددی هشدار نداده اسمم صدا نکنی
_ددی نیشت
_بلاخره که میاد
دستشو دور کمر ته سان پیچید و از رو تخت بلندش کرد و سمت حموم برد، پسرش حتما باید بعد از بیدار شدن حموم میکرد:
_لباستو دربیار
_خودم میتونم بشولم
_میدونم میتونی ولی یکم دیگه باید صبر کنی
کنار پای ته سان نشست و دکمه های لباس خوابشو یکی یکی باز کرد و از تنش بیرون کشید،دستش سمت کش شلوارش رفت که پسر خودشو عقب کشید و دستشو رو شلوارش گذاشت:
_نهههه
_عزیزم من پدرتم
_نمیخوامممم
_چشامو میبندم شلوارتو دربیار برو داخل وان
چشاشو بست و پشتشو به پسر تخسش کرد،ته سان زودی شلوارشو درآورد و آروم داخل وان شد و کفاشو سمت پایین تنش آورد تا عضوشو بپوشونه:
_بیاااا
برگشت و همراه با شامپو بدن سمتش رفت و مشغول شستن تن پسرش شد.
بعد از اینکه ته سانو حموم کرد و لباساشو پوشوند دست سویا داد تا صبحونهاشو بده و خودش اینبار سمت مین گی رفت تا پسر خواب آلودشو بیدار کنه.
با دیدن مدل عجیب غریب خوابیدنش خندید و با گوشیش عکسشو گرفت؛ باسن لختشو بالا داد بود و به صورت تو تخت خوابیده بود و انگشت شستش هم تو دهنش بود.
بر عکس ته سان که نمیذاشت کسی لخت ببینتش مین گی علاقی به لباس پوشیدن نداشت.
شورتک پسر رو از پایین تخت برداشت و تو سبد لباسا انداخت شب قبل به زور یدونه این شورتک رو تنش کرده بود که اونم پسر نصف شب درش آورده، موهای روی صورتشو عقب داد و سرشو بوسید:
_مین گی؟عزیزم بیدار شو
پسر بدون حرکت همونجوری مونده بود که جیمین از دستاش گرفت و به زور بلندش کرد و انگشت شستشو از دهنش فاصله داد:
_بلندشو دیگه
پسر آروم لای چشاشو باز کرد و با دیدن جیمین لباشو غنچه کرد:
_بوششش
رو پسرش خم شد و محکم لبای تپل و سرخشو بوسید و با حلقه شدن دستای تپلش به دور گردنش تن سنگینشو بلند کرد و سمت حموم برد که دوباره اعتراض مین گی بلند شد:
YOU ARE READING
Fake Marriage:ازدواج سوری
Fanfictionپسری از جنس ضعف و بی کسی در مقابل مردی از جنس اصالت و قدرت ازدواجی سوری در پی اعتمادی به حقیقت کاپل : ویمین ژانر: امگاورس/خانوادگی/اسمات روز های آپ: پنجشنبه ها