صبح شده بود.
دیشب با دیدن کبودی های روی بدن دوستش که حتی از روی تیشرتی هم که پوشیده بود معلوم بود ، خوابش نبرده بود و این حسابی روانش رو به بازی گرفته بود .
_____________
صبح با خبر بدی که یکی از همکارای محل کارش در مورد اخراج شدنش بهش داده بود بیدار شده بود و به خاطر اینکه این چند وقت این همه بدبختی و بدشانسی پشت سر هم آورده بود لعنتی به خودش فرستاد ولی برای اینکه به روی خودش نیاره و دوستش رو ناراحت نکنه لبخندی زورکی روی لب هاش آورد و بعد از تموم کردن صبحانه هردوشون به سمت مدرسه حرکت کردن.
________________
+همه چیز اوکیه مگه نه؟
_اره همه چیز طبق نقشست
+خوبه اینبار می خوام هر جور شده جای اون گوشی رو از زبونش بکشه بیرون و اینقدر بزنتش تا به غلط کردن بیوفته.
_مگه به کریس نگفتین؟
+چرا اتفاقا همونه ، راستی بک اطلاعاتشو پیدا کردی..؟
_اره به سهون گفتم برام بفرسته تقریبا یک ساعت
دیگه میرسه به دستم+باشه پس ، ممنون بک
_کاری نکردم جی کی
با لبخند سر جاشون نشستن و منتظر بودن که استادشون بیاد که با ورود اون دو نفر نگاه های خیره ی تهیونگ رو روی خودش حس کرد که بهش چشم غره می رفت ، ولی تهیونگ در اصل از هیچ چیزی خبر نداشت و فقط احساس خوبی نسبت به اون پسر نداشت.
پشت سر تهیونگ جیمین وارد کلاس شد که باعث شد نگاه کل کلاس به سمتش بده و اون از خجالت به خاطر اتفاقات دیروزی که تهیونگ کامل بعد از شام براش تعریف کرده بود سرش رو پایین بندازه و سر جاش بشینه.
با یاد آوری حرف های تهیونگ که می گفت جونگ
کوک بغلش کرده و نگرانش بوده نگاهشو به سمت
پسر رو به روش که یه ردیف باهاش فاصله داشت داد و همون لحظه با لبخند پر از تمسخرش مواجه شد .با گرفتن نگاهش لبخندشو خورد و سرش رو پایین انداخت و خودش رو مشغول خوندن کتاب هاش کرد.
__________________
زنگ اول تموم شده بود و از اونجایی که امروز تمام کادر مدرسه جلسه داشتند و از مدرسه به محل برگذاری جلسه رفته بودن ، بچه های کلاس های دیگه هم برای انجام آزمایشاتشون از مدرسه به آزمایشگاه رفته بودن و فقط بچه های خودشون مونده بودن و از اونجایی که اونا دیگه بزرگ شده بودن واقعا جای تمسخر داشت اگه کسی رو برای نظارت روشون میزاشتن.
YOU ARE READING
𝑷𝒖𝒓𝒑𝒍𝒆 𝑯𝒆𝒂𝒓𝒕
Romanceهمش با خودم می گفتم چطور نتونست بفهمه چقدر دوسش دارم با این کـه با تمام بدیاش قبولش کردم و اونم اینو میدونست . _چه طور تونستی ترکش کنی؟ "من ترکش نکردم ، اون خودش انتخاب کرد که بره ، همین که کسی اندازه ی من دوسش نداره براش کافیه" " من همین الانش هم و...