𝙎𝙩𝙚𝙥³

80 17 0
                                    

با شدت از خواب بیدار شد و روی تخت نشست. به تندی نفس نفس میزد و فقط به رو به روش نگاه می‌کرد.

"خواب بود؟"

با خودش زمزمه کرد و به دور اطرافش نگاه کرد. اون اتاق، اتاق خودش توی خونه‌ی خودش نبود. بلکه در اتاقی که با رنگ آمیزی قرمز و طلایی که وسایلش از کهنه بودن ناله میکردن، حضور داشت.

جونگکوک با بهت به اطراف نگاه می‌کرد و وقتی که دستای بسته شده و پاهای بسته شده اش رو دید، فهمید که همه‌ی اتفاقات گذشته خود واقعیت بوده.

صدای قدم های کسی از پشت در شنیده میشد. جونگکوک به در خیره شده بود. فرد دستگیره ی در رو پایین کشید و قبل از نمایان شدن جثه‌ی مرد، چشم های یخیش توی چارچوب در قاب گرفته شد.

جونگکوک به همون مردی که توی اتفاقات افتاده دست داشت، نگاه کرد. وقتی که خواست حرف بزنه، متوجه دستمال دور دهنش شد و با نگاهی شکه شده به مرد نگاه کرد.

مرد با نیشخندی در رو پشت سرش بست.

"مسرور باش.. فقط به بستن دهنت اکتفا کردم"

جونگکوک با خشم به مرد نگاه میکرد و با دندونش سعی می‌کرد دستمال رو پایین بکشه.

تهیونگ در رو قفل کرد و کلیدش رو توی جیبش گذاشت.

"تخس بودنت، پاداش نداره.. جئون جونگکوک"

مرد مو سرمه ای به صاحب خونه نگاه کرد. اسمش رو چطور میدونست؟

"نترس.. قرار نیست گازت بگیرم.. فقط یکم بازی.. همم؟"

اخمی کرد. فرد مقابلش دقیقا چه چیزی رو به عنوان 'بازی' می‌خواست، انجام بده؟

جونگکوک به مردی که دستکش های چرمی رو از توی کشو برمی‌داره و به تن دستای کشیده اش میکنه، با سردرگمی نگاه کرد.

جعبه ای رو از کشویی برداشت و اون رو روی میز کنار تخت گذاشت.

"قرار بود با دخترم امتحانشون کنم.."

به جونگکوک با چشمای خاکستریش نگاه کرد و با نگاه سرش لرزی ریزی به تن پسر انداخت.

"ولی، پسر عاصی مثل تو.. زیادی لذت بهم میده!"

با پایان جمله اش نیشخندی زد و در جعبه رو باز کرد. کاتر طراحی‌ای از توی جعبه برداشت و با انداختن تیغه‌ای به روی سرش اون رو کنار گذاشت.

"بدنت مثل بوم نقاشی‌ایه که نیاز به یه رنگ زن داره.."

تهیونگ با نیشخندی به چشمای لرزون پسر نگاه کرد. پسر بدنش رو کمی عقب برد وقتی که مرد، ویبراتور و دیلدویی در آورد.

نگاه پر از تشویش آمیخته با نعیمش رو بین اون دو وسیله‌ای که به خوبی از کاربردشون خبردار بود، انداخت.

obsolete socketWhere stories live. Discover now