دنیل رو به ربکا دادم و گفتم: بیا کوچولو اینم مامانت
ربکا با اون موهای بلوند یخیش گفت: واقعا ممنون خوشحالم که بودی هم تو و هم مارسلومارسلو: ولی بهتره بچتو به دست کسی که بلد نیست بچه داری کنه نسپاری
+من بلد بودم همه که از اول مادر نیستن تو هم بلد نیستی
مارسلو: پس کی لباسشو پوشوند ؟ کی کمک کرد ؟
+ بسه دیگهههه ... من انقدرام بد نبودم دیدی که با من خوب بود .
ربکا: اوه بسه هر دو شما خیلی خوب بودید مارسلو نباید اذیتش کنی میدونی نگه داشتن یه بچه چقدر سخته .
با صدای بابا از پشت سرمون به سمتش برگشتیم
ریکاردو: شما دوتا با من میاید
یه نگاه به مارسلو کردم اونم یه نگاه به من کرد امیدوارم که هیچی لو نرفته باشه ولی خیلیییی عصبی بود .
مارسلو: بیا بریمپشت سرش راه افتادم و به اتاق جلسه رفتیم و پشت سر بابا وارد شدیم
بابا با عصبانیت دستشو روی میز کوبید و عصبی گفت: مارسلوووو باید سریع با نلا به رم برید+ من؟ چرا؟
بابا: بیا اینو امضا کن دختر
+ چیه ؟
عصبی داد زد حق وکالتتتتتتت
+ باشه باشه چرا داد میزنی رو سرم
به سمتش رفتم و با عصبانیت برگه رو از دستش کشیدم و نگاهش کردم قرار نبود هیچی رو بدون خوندن امضا کنم .
خودکار خودمو از جیبم در اوردم و امضاش کردم گفتم: از الان من وکیل شما هستم اما چرا ؟
کلافه گفت: تو نباید توی این موضوع دخالت کنی
با چشمای گشاد گفتم: ببخشید ولی حرفت احمقانه اس از من میخوای وکیلت باشم با مارسلو برم به رم اما نمیگی چرا ؟ من دقیقا حکم برگ چغندر دارم
یکم به خودش مسلط شد و گفت: من فقط عصبیم
+ ما هم متوجه عصبانیتت هستیم حالا تعریف کن
روی صندلی نشست و گفت : سر و کله یکی پیدا شده که از ما شکایت کرد به علت تقلب تو رای گیری انگاری یه سری مدارک جعلی درست کردن واسمون
+ مطمعنی جعلیه؟
کلافه گفت: اگه تقلب کرده بودیم بهت میگفتم ولی واقعا این کارو نکردیم ، دادگاهش دو روز دیگه اس
+ زمان کمیه ... ولی یه کاریش میکنیم نگران نباش
ریکاردو: وجه خیلی بدی برامون پیدا میکنه و اگه ثابت بشه کرسی هامونو میگیرن ،دشمنامون رسما اعلام جنگ میکنن
+ من سریع اماده میشم
مارسلو: پروازو جور میکنم
از اتاق اومدم بیرون و مارسلو پیش بابا موند
پله ها رو طی کردم به سمت اتاق رفتم
وسط راه بیانکا جلوم سبز شد و گفت : میشه حرف بزنیم
YOU ARE READING
زاده خون
Actionهر چقدرم سعی کنی نمیتونی ازش فرار کنی اون همیشه با تو می مونه چون با تو زاده شده تو زاده خون هستی ، تو گناهکار زاده میشی و گناهکار از این دنیا خواهی رفت ، جهنم جایگاه ابدی تو خواهد بود. خلاصه: داستان درباره دختری به اسم نلا است که یاد گرفته چه...