Troublesome Belief (sope)

59 6 0
                                    

ریموت کوچک مشکی رنگی که بهش چشمک می‌زد رو توی جیبش گذاشت و پا به صحنه گذاشت. با ورودش توجه تمام عکاس‌ها و تماشاچی‌ها رو جلب کرد اما تنها چیزی که برای اون اهمیت داشت، پسرکی بود که زیباتر از همیشه دیده می‌شد و با نشستن توی ردیف اول، تمام توجه مدل معروف کره، مین یونگی رو خریده بود.

رو به دوربین های درحال عکاسی، پوزخندی مهمون صورتش کرد و کلید ریموت رو فشار داد. پریدن پسرک از جاش باعث شد از گوشهٔ چشم‌هاش نگاهی به بی‌قراری‌هاش بندازه و پوزخنش رو پررنگ تر کنه.

با رسیدن به انتهای راه، ژست اخرش رو گرفت و به سمت پشت صحنه، حرکت کرد. در این بین با بدجنسی تمام، درجهٔ ریموت رو بالاتر برد و خیره به چشم‌های بی‌قرار پسرک، صحنه رو ترک کرد.

بدون توجه به هیاهوی پشت صحنه، به سمت سرویس بهداشتی حرکت کرد و آبی به دست‌هاش زد، تنها چند لحظهٔ کوتاه لازم بود تا پسرکی که یونگی زیباییش رو تحسین می‌کرد پا به اونجا بزاره و بعد از قفل کردن در، بهش تکیه کنه و ناله‌های از سر درد و لذتش رو رها کنه.

دونه های بلورین عرق روی صورت هوسوک نشسته بودند و زیر نور کم سوی اونجا، می‌درخشیدند.

- خواهش می‌کنم یونگی دیگه نمی‌تونم تحملش کنم؛ بهت احتیاج دارم.

یونگی ریموت رو از توی جیبش درآورد و اون رو جلوی هوسوک تکون داد.

- پس این کی بود که دیشب اعتقاد داشت می‌تونه یه روز کامل ویبراتور رو داخل خودش نگه داره بدون اینکه کام بشه؟

- این قبل از این بود که توی این لباس لعنتی ببینمت، حالا بیشتر از هر زمانی به این اعتقاد دارم که سوراخ تنگ من فقط برای پر شدن با عضو تو ساخته شده.

_______________________
^^

𝑫𝒊𝒓𝒕𝒚 𝑰𝒎𝒂𝒈𝒊𝒏𝒆 *~*Where stories live. Discover now