↝Introduction↜

641 52 5
                                    

🟢𝗡𝗔𝗠𝗘↝𝗧𝗛𝗘 𝗥𝗘𝗔𝗟 𝗬𝗢𝗨💚

نجوای اندوهگینی از بین درخت‌های کهن‌سال به گوش می‌رسید و تنها روایت‌گر یه جمله بود.
'زمان مرگ فرا رسیده.'

"تو منو آلیفروس صدا می‌زدی چون بال داشتم. ولی من بال‌هام رو از دست دادم و دیگه آلیفروس تو نبودم."
***

گوش‌هاش رو در برابر زمزمه‌های تاریک پوشوند و با بستن چشم‌هاش، خودش رو در آغوش اون مرد رها کرد و اجازه داد بدن برهنه‌اش همراه نسیم خنک به رقص در بیاد.

"الان من قاتل پدرتم. هنوزم دوستم داری؟"
"تو حتی وقتی توی خون غرق شدی هم زیبایی. الان حتی بیش‌تر می‌پرستمت."

به بال‌هایش خیره می‌شد و تمام ذهنش فقط از یک سوال پر می‌شد.
'منِ واقعی کیه؟ پشت نقابی که برام درست کردن، چه کسی پنهان شده؟'

شروع آپ فصل دوم: به‌زودی💚

↬THE REAL YOU↫S2Where stories live. Discover now