≼𝐃𝐞𝐚𝐝𝐥𝐲 𝐤𝐢𝐬𝐬≽

406 29 22
                                    

≼بـوسـه مرگـبـار≽
P1

"روبـی جیـن کشته شد"

این خبری بود که طی چند ساعت گذشته، تمام رسـانه های مجازی و چاپی رو به خودش اختصاص داده بود. جـنازه هنوز بو نگرفته و خون روی لب هاش خشک نـشده بود!

بدن سـردش با کاور مشکی رنگی پوشیده شده و کمی از چهره رنگ پریدش قـابل رویت بود.
اون دختر به قتل رسیده و گردنِ ضـرب دیدش، مهـر تاییدی به این مصیـبت بود!

مامـور های زیادی اطراف جنازه پرسه می زدند تا با پیدا کردن سرنخی از قاتـل، به این پرونده خوفنـاک پایان بـدن. پرونده ای که صنعت فیلم و سـریال رو بهت زده کرده بود!

-بازیگر روبی جین به قـتل رسید!
-پروسه فیلمبـرداری سریال جدید این هنرمند موقتـا متوقف شد!

تلفـنش رو خاموش کرد تا کمتر کامنت ها و تصاویر دل خـراش، روحش رو آزار بدن. اشکِ لغـزیده روی گونه اش رو پاک کرد و تن خسته اش رو روی کاناپه انـداخت. چطور باید با غم نبودن عزیزتـرینش کنار میومد؟!

-من اینو نمی خـواستم!

معلومه که این رو نمی خواسـت. درواقع لیـلی قصد آسیب رسوندن به دوست دخـترش رو نداشت. عشق بازی صبحشـون فقط یک تنبیه برای دختر کوچـولوش بود اما در نـهایت روبـی نفس نمی کشید!

-دخترِ بیچـاره من! تو باید بهم می گفتی که نمیـتونی نفس بکشی!

دستی درون موهای کوتاهـش کشید و پلک هاش رو روی هم گذاشت.
اون قصد داشت استراحت کنه اما صدای آژیـر ماشین های پلیس و همهمه مردم این اجازه رو بهش نمـیدادن. تمام پنجره ها بسته شده بود اما به هر حال، لیلی تمام اون صداهای آزاردهـنده رو می شنید!

-امیدوارم تو برخلاف من در آرامـش بخوابی عزیزم!

روح روبی رو خطاب قرار داد و به عکـس کوچکی که در دست داشت، لبخند زد. عکسی که گوشه ای از خاطـرات آخرین سفرشون رو ثبت کرده بود.

-تو خیلی زیبایی و چه حیف که تـمامش زیر خاک دفن میشه!

بازدمش رو به آرومی بیرون داد و خاطرات شیرینی که آخرین لحظات با دخترش سپری کرده بود به یـاد آورد.

"فلـش بک" "یک ساعت قبل از وقـوع قـتل"

-روبـی؟ عزیزم!
نگاهش رو به سمت صدا چرخوند و با دیدن دخـتری که با تمام وجود عاشقـش بود، لبخند زد اما برخلاف همیـشه، لبخند متقابلی رو روی صورت دوست دخترش ندید.

𝐎𝐍𝐄 𝐒𝐇𝐎𝐓 | وان شــاتDonde viven las historias. Descúbrelo ahora