part 6 (شیر توت‌فرنگی )

54 6 0
                                    

کوک : حوصلم سر رفت
ته: اوهوم
و بیشتر زیر پتو پناه گرفت
کوک : میترسی ؟
  تهیونگ با شتاب سمتم  برگشت و تو چشمام زل زد
ته: نه من برای چی بترسم
کوک : پس چرا تا گردن زیر  پتویی
ته : ها همینظوری
کوک : اوکی
ته :جونگکوک کوک                                                     کوک : هوم                                                 
ته :میگم میشه دیگه بخوابیم ؟
کوک : حتما
کوک بلند شد و لبتاب رو برداشت فیلم خاموش کره و لبتاب رو به روی  میز برگردوند چراغ ها رو خاموش کرد و فقط چراغ خواب کوچیکی رو روشن کرد پتو رو کنار زد و کنار ته دراز کشید
کوک : شب بخیر
ته : شب بخیر ته
پشتش رو به کوک کرد و چشماش رو بست                                                                                                  __________
KOOK POV: 
سه ساعت بعد

مدتی گذشته تا خوابم ببره ولی با صدای ناله کمی از خواب پریدم
کمی که دقت کردم فهمیدم صدا از سمت ته میاد
چی شده
آروم جام رو عوض کردم و بیشتر سمتش رفتم
کوک : تهیونگ تهیونگ
ناله کوچیکی کرد و آروم چشمش رو باز کرد  همین که چشمش رو باز کرد برق اشک رو داخل چشماش دیدم
کوک : تهیونگ چرا گریه می‌کنی خواب بد دیدی چی شد ؟
آروم جاش رو عوض کرد و رو تخت نشست  سرش رو پایین انداخته بود و بهم نگاه نمی‌کرد
کوک : تهیونگ عزیزم ؟
آروم سرش رو یکم بالا آورد و به چشمام نگاه کرد هنوز برق اشک تو چشماش بود
ته : خوا...ب او..نو دیدم
کوک : کی ؟
ته : فع...لا نمیتونم ... بگم
کوک : باشه باشه عیب نداره  میخوای بخوابی ؟
ته : نم...تونم
کوک : بیا بغلم
و همین حرفم باعث شد که به آرومی خودش رو سمتم بکشه و سرش رو روی شونم بزاره با آرامش موهای پشت گردنش رو نوازش کردم و منتظر موندم که حالش بهتر بشه چند دقیقه نگذشت که سرش رو بالا آورد و به چشمام خیره شد
کوک : بهتری ؟
ته : اوهوم
کوک : خب دیگه دراز بکش ببینم
آروم جاش رو عوض کرد و سرش رو روی بالش گذاشت پتو رو روش کشیدم
و آروم از پشت بغلش کردم
با کاری که کردم لرزی کرد و آروم پرید
کوک :  راحت نیستی ؟
ته : ها ... نه
کوک : خب پس خوبه
آروم چشمام رو بستم و به خواب رفتم
........
Taehyung pov:
چشمام به خاطر نور خورشید اذیت میشد و همین باعث شد که بیدار شم همین که خواستم تکون بخورم متوجه دست هایی دور کمرم شدم
آروم جوری که خواب کوک رو بهم نزنم بلند شدم گوشیم رو روشن کردم و ساعت رو چک کردم
۷:۲۸
خب تا دو دقیقه دیگه کوک پا میشه بهتره خودم بیدارش کنم
سمت گوشی کوک رفتم و ساعتش رو خاموش کردم
برگشتم روی تخت و روی صورتش خم شدم
ته : جونگکوک کوک ؟ جونگکوک
هومی کرد و چند ثانیه بعد چشماش باز شد
کوک : خوب خوابیدی بهتری ؟
ته : آره ببخشید اذیتت کردم
رو تخت نشست و با گیجی بهم خیره شد
کوک : اذیت نه اذیتم نکردی
کوک : خب راستی ساعت چنده دیر نشه
ته : هفت و نیم
کوک : خب پس
از روی تخت بلند شد و سمت دستشویی چند دقیقه ای می‌گذشت که با حوله دور کمرش اومد بیرون
ته : یا ..... خدا
پتو رو روی سرم کشیدم و روم رو اونوری کردم
کوک : اگه نمیخوای یه ضربه روحی دیگه بخوری چند دقیقه اون زیر بمون
.....
کوک : اوکی تمومه
همون لحظه بود  که سرم رو به سرعت از زیر پتو بیرون آوردم و بهش خیره شدم هودی مشکی و شلوارک مشکی پوشیده بود و موهای لخت مشکیش که کمی نم داشتن تو صورتش ریخته بود
ته : خب ام بریم ؟
کوک : حموم نمیری ؟
ته : نه راستش همون صورتم و میشورم
سمت دستشویی رفتم و بعد از شستن صورتم
و حالت دادن موهام بیرون رفتم
کوک : صبحونه ؟
ته : ام نمی‌دونم
کوک : خب پس  بزار لباس مدرسه ام رو بپوشم بیرون بخوریم تو ام لباست رو عوض کن 
ته : ام اوکی
به سمت دستشویی رفتم و بعد از عوض کردن لباسم بیرون اومد کوک هم  الان با لباش مدرسه منتظرم بود کیفش رو برداشت و منم دنبالش از اتاق و بعد از خونه خارج شدیم
ته : خیلی سرده
کوک : بیا
ژاکتی که روی لباس مدرسه تنش بود رو در آورد و روی شونم انداخت
ته : تو چی ؟
کوک : عیب نداره
ته : مرسی
کوک : خب بیا بریم اون کافه
ته : باشه
سمت کافه ای که کوک گفت رفتیم و دقیقه بعد روی صندلی های کافه نشسته بودیم و منتظر سفارشمون بودیم
من یه شیر توت‌فرنگی و یه کروسان سفارش داده بودم و کوک هم یه شیر موز و پنکیک
+:بفرمایید
کوک : ممنون
کوک : بیا
کروسان رو گرفتم و شروع کردو به خوردن کمی از شیر توت‌فرنگی خوردم و
ته : خیلی خوشمزس
لبخندی زد و مشغول خوردن پنکیکش شد 
....چند دقیقه بعد
کوک : بریم ؟
ته : آره
کیفم رو برداشتم و به همراه کوک از کافه خارج شدیم و دقایقی بعد دم مدرسه بودیم
جیمین : تهیونگگگگگگگ
ته : سلام
سمت گروه بچه ها رفتیم و همون موقع جیمین پرید روم و به زور تونستم وزن خودم و اون رو تحمل کنم
کوک : کشتیش
دینگ دینگ دینگ
زنگ خورد و داخل مدرسه رفتیم الان کلاس ورزش داشتیم فاک دوباره متنفرمممممم
سمت رختکن رفتم و این دفعه سریع لباسم رو عوض کردم و سمت سالن رفتم
و کوک و بقیه هم کنارم وایستادن
معلم : خب امروز  فوتبال بازی میکنید البته کلاس دوازدهم هم الان میان با اون ها بازی میکنید یعنی در واقع گروه ها اینطوری که مثلا سه نفر دوازدهم و سه نفر یازدهم
و همون لحظه در رختکن باز شد و کلاس دوازدهم که شامل جین نامجون و کسایی که من نمی‌شناسم وارد شدند
جین : تهیونگگگگ جیمنننن شوگااااا
کوک : من چی
جین : برو بابا
معلم : خب خب خب
شیش تا تیم داریم که دوتا دوتا بازی میکنید
تیم اول کیم جنی بیون بکیون وپارک چانیول و فلیکس ؟چه اسم عجیبی
تیم دوم کیم تهیونگ جعون جونگکوک کیم جیسو و هیونجین
خب شما برید سالن اول
کوک : تهیونگ ما تو یه گروهیم
و با لبخند بهم خیره شد
ته : آره بریم با بقیه آشنا شویم من نمی‌شناسمشون
کوک : اوکی کیم جیسو و هیونجین ؟
هیون: من هیونجینم
پسری با موهای بلند و قد بلندی که معلوم بود کلاس دوازدهمه سمتمون اومد
کوک : خوشبختم
ته : سلام
هیون :  سلام منم خوشبختم جیسو همکلاسی منه صبر کنید پیداش کنم .
و از پیشمون رفت و دقایقی بعد همراه با دختر قد کوتاه با موهای مشکی و صورت زیبایی برگشت
جیسو : سلام منم جیسو ام خوشبختم
ته : ماهم همینطور
جیسو : خب گروهی که قراره باهاشون بازی کنیم کجان
کوک : فکر کنم اونان
پسری که قد متوسط و موهای لخت و  و روشنی داشت سمتمون اومد
و
بک: سلام من بکهیونم کلاس یازده هستم فکر کنم دیده باشینم
و دو پسر و یه  دختر دیگه هم سمتمون اومدن
جن : سلام منم جنی ام
فلیکس : منم فلیکس
چانیول : من چانیول میتونید چان صدام کنید
کوک : اوکی با همه خوشبختم بهتره شروع کنیم 

I miss you (kookv) Where stories live. Discover now