PART15: Youn-ah, is that you?

120 22 10
                                    

ته- یونا؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ته- یونا؟

آروم و سوالی اسم دختر رو زمزمه کرد و سرش رو پایین انداخت.

بنظرش اون دخترِ عجیب؛ ولی زیبا، یکی از پرنسس‌های دیزنی بود!

رو پای دختر یه گربه‌ی مین کون¹ سفید خوابیده و

کنارش یه پسر تقریبا همسن کوک نشسته بود؛ در واقع هر دوی اون‌ها هم‌سن جونگکوک بنظر می‌رسیدن.

جین با شنیدن دوباره‌ی فامیلی دختر، چند دقیقه با اخم نگاه‌های پر حرف با نامجون رد و بدل کرد، بعد جیمین رو یه گوشه کشوند و دم گوشش پچ- پچ کرد.

جین- دوباره به یونگی زنگ بزن.

جیمین تلفنش رو جلوی صورت پسر بزرگ‌تر تکون داد و حق به جانب گفت:

جیم- دارم همین کار رو می‌کنم؛ اما جواب نمی‌ده.

جین با بدخلقی گوشی رو ازش گرفت، در حالی که با انگشت‌هاش عددها رو لمس می‌کرد و چشم‌هاش بخاطر نور زیاد صفحه جمع شده بود، پرسید:

جین- دقیقا چرا جواب نمی‌ده؟

جیمین شونه‌ای بالا انداخت.

جیم- هیونگ می‌دونی که شماره‌ی یونگی رو ذخیره دارم، درسته؟

جین چشم غره‌ای بهش رفت و این‌بار روی «بیبی هیونگ» زد.

جین- بفهمه چی ذخیره‌اش کردی، پاره شدنت حتمیه.

جیمین دوباره شونه‌ای بالا انداخت، به دیوار تکیه داد، به بقیه که روی مبل نشسته بودن خیره شد و از جین پرسید:

جیم- نظرت چیه؟

جین در حالی که بوق‌های پشت سر هم تو گوشش می‌پیچید و از دست پسر کوچیک‌تر حرص می‌خورد، گفت:

جین- در مورده؟

جیم- این دو تا.

با دست بهشون اشاره کرد.

جین- دختره خیلی برام عجیب- غریبه! نگاهش کن، انگار ما هفت تا رو ترکیب کردن و صورتش رو ساختن... موهاشم سفیده! راستش اولش فکر کردم زاله²؛ ولی نه آفتاب سوختگی یا خال بی‌رنگ داره و نه چشم‌هاش بنظر ضعیف میان.

Chapter1|Don't leave us hyung|KOOKGIWhere stories live. Discover now