S1|EP:19

1.2K 159 109
                                    

ساعت نزدیکای ظهر رو نشون می‌داد پسر با بی‌حالی چند بار مشتشو به چشاش فشرد و به سختی بازشون کرد چند بار پلک زد تا دید تارش شفاف بشه بلافاصله به کنارش نگاه کرد برخلاف همیشه اینبار همسرش زودتر بیدار نشده بود و تا الان کنارش خواب بود.

با دیدن بدنای لختشون که با روتختی نازکی پوشیده شده بود همه اتفاقات دیشب مثل یک فیلم از جلوی چشاش گذشت و باعث کش امدن لبای پسر به خنده و خجالت شد.

دستشو جلو برد و موهای به هم ریخته و فرفری همسرشو نوازش کرد،کی فکرشو میکرد این مرد ۴۰ سالشه وقتی خواب بود می‌شد معصوم‌ترین مرد دنیا؛ خواست به پهلو بچرخه که زیر دلش و کمرش تیر کشید و درد وحشتناکی از سر تا پاشو گرفت ،پسر جیغ کوتاهی کشید و چشای اشکیشو بست.

با ناله و تقلاهای پسر تهیونگ سراسیمه و ترسیده روی تخت نشست و به طرف امگای مچاله شده از درد برگشت:

_جیمین؟ چی شده؟

چند لحظه ثابت موند و کاری نکرد،با آروم گرفتن درد کمرش و هجوم خیل عظیمی از خجالت بهش سرشو زیر بالش فرو کرد و جواب مرد رو نداد؛ مرد با دیدن خجالت کشیدن یهویی همسرش تن سبک و لختشو بلند کرد و روی تن برهنه خودش گذاشت که جیمین سریع سرشو توی گودی گردن تهیونگ قایم کرد:

_صبح بخیر همسر کوچولوی ته

امگا خجالت زده سرشو بیشتر به گردن مرد فشرد که تهیونگ با خنده ادامه داد:

_چرا قایم شدی پس؟ خجالت می‌کشه این همسر من؟

_اوهوم

جیمین با صدای ضعیفی جواب همسرشو داد:

_آدم مگه از همسرش خجالت می‌کشه کی بود شب جیغ می‌زد من پسرت نیستم و همسرتم؟

پسر مشتی به سینه لخت مرد زد و با غرغر گفت:

_نگو خجالت می‌کشم

دستشو از لحاف رد کرد و مشغول ماساژ دادن کمر پسر شد:

_درد داری؟

_احساس می‌کنم کمرم می‌خواد نصف شه

سرشو از گردن پسر بیرون کشید و با حالت لوسی ادامه داد:

_تازه‌اشم دلم تیر می‌کشه

مرد نتونست در برابر کیوتی و لوسی پسر مقاومت کنه سرشو جلو برد و بوسه محکمی از لبای کبود پسر گرفت:

_ببخشید که اذیت شدی

جیمین لباشو آروم رو لبای مرد گذاشت و توی همون حالت لب زد:

_زیباترین شب زندگیم بود ممنون ازت

با تردید و حالی گرفته که از نگاه تیز تهیونگ دور نموند فاصله کمی ازش گرفت و به سینه مرد تکیه داد:

_فکر اینکه قبل من همه....همه این...این کارا رو با یونا تجر....

مرد عصبی از حرفی که شنید اخماشو توی هم کشید و با عصبانیت به پسر توپید:

Fake Marriage:ازدواج سوریWhere stories live. Discover now