part 7

111 22 11
                                    

❌️قبل از شروع پارت بگم که لطفا بعد از تموم کردن، صحبت های من رو اون پایین بخونین لطفا که شرایط آپ پارت های بعد رو بدونین.

نقشه‌های شوم زنی که با پستی میخواست زندگی دو تا جوونِ بی‌گناه رو به خطر بندازه، باعث شده بود پادشاه با ترس و نگرانی بابت از دست دادن جونگ کوک، فرد مهم زندگیش که صد البته بعد از همسر و پسرش، به جنگل راهی بشه و با گفتن باقی چیز هایی که الهه ماه به اطلاعش رسونده بود، اون ها رو از بخش خیلی کمی از خطر های این راه، دور کنه.

ولی آیا این پادشاه میتونست با این کار از اتفاقات بد و بدتری که در این مسیر برای این چند نفر اتفاق میوفتاد جلوگیری کنه یا همه چیز رو بد تر میکنه، و باعث میشه اون ها بیشتر از قبل در این بدبختی فرو برن؟

هیچکس نمی‌دونست، و قطعا هم الهه ماه قصد گفتن این رو بد هیچکس نداشت تا خودشون این حقیقت رو بفهمن، تا خودشون بتونن با مشکلات زندگیشون رو به رو بشن و بتونن اون ها رو حل کنن و پشت سر بزارن.

حالا پادشاه اینجا بود، رو به روی افرادی که با بهت به اون نگاه میکردن و دلیل اومدنش رو به این مکان که در شان پادشاه نبود رو میخواستن.
جونگ کوک که رو به روی پادشاه و کنار تهیونگ نشسته بود، با لحنی خجالت زده پرسید:

_ عاا.. پادشاه شما برای پی اینحا تشریف اوردین.. اینجا ممکنه کمی برای شما_...

_ هی هی صبر کن ببینم، کی گفته چون یه پادشاهم نمیتونم همچین جاهایی باشم؟

جونگ کوک بهت زده نگاهی به پادشاه کرد و خواست حرفی بزنه که پادشاه جلوش رو گرفت و خودش شروع به صحبت کرد :
_ ساکت باشین تا بتونم باهاتون راحت صحبت کنم و دلیل اومدنم رو بگم و بعد باید خیلی زود به قصر برگردم.

کمی سکوت کرد تا تاثیر حرف هاش رو روی افراد حاضر در اونجا ببینه و بعد دوباره شروع به صحبت کرد :
_ خب، ملکه به دنبال شماسک شما باید‌ تمام تلاشتون رو بکنین تا از دید خیلی از آدم ها دور بشین، مطمئنم که با پیشگویی دیدار داشتین. من باید چیزی رو بهتون بگم پس شماها هم باید هرچه سریعتر از این کلبه خارج بشین و به مکانی که بهتون میگم برین، تهیونگ تو تا به حال به اواخر این جنگل رفتی؟

تهیونگ نگاهش رو از دست های جونگ کوک که با اضطراب و ترس میلرزید، گرفت و به پادشاه داد :
_ این مدت فقط همین حوالی بودم ولی زمانی که 8 سال داشتم، رفتم و خب... اتفاقات خوبی هم نیوفتاد.. پس.. فکر نکنم بتونم دوباره تا اونجا برم.

_ ولی مجبوری بری، پیشگو بهت گفت فقط یک نفر شاهد اتفاقات 18 سال پیشه درسته؟ پس تو باید اونجا بری و با اون فرد ملاقات کنی، اون فرد از خیلی اتفاقات خب  داره و از همه مهم تر، میتونه برای کنترل کردن نیرو هاتون بهتون کمک کنه. پس با ترست مقابله کن و هرچه سریعتر دست جفتت و دوستات رو بگیر و از این جنگل خارج شو.!

Snuggle Night [ VKOOK ]Where stories live. Discover now