"الو؟ جهنم؟"
"میدونی چیه؟ خوشحال میشم دفعهی بعد به جای جهنم بگی بهشت."
"اینو ول کن ...""طبق معمول، اصلا چرا باید اینجا رو با زندگی بعد از مرگ مقایسه کنی؟"
"دیشب یه پسره اومد توی اتاقم.""چی گفتی؟؟؟!!"
"ای داد نزن کر شدم.""دیشب با یه پسر ریختی رو هم؟؟"
"چرا چرت و پرت میگی؟! فقط اومد توی اتاقم.""واقعا؟ یه لحظه خوشحال شدم ..."
"اینو ول کن حالا ...""دوباره ..."
"من اصلا نمیشناختمش، یهو از پنجرهی اتاقم اومد داخل!""چقدر سکسی ..."
"مرض بگیری هوانگ رنجون! اصلا موضوع این نیست! ببینم واقعا متوجه وخامت اوضاع نمیشی؟""میشه لطفا بری سر اصل مطلب؟"
"نکتهشو نگرفتی نه؟ میگم یارو یهو اومد کنار پنجرهم نشست! البته خب چه انتظاری از تو داشتم؟ یه منحرف بدبخت.""من جای تو بودم مخشو میزدم، میدونی من پسرایی که لب پنجره میشیننو دوست دارم."
"از همون اولم نباید زنگ میزدم.""الان جوش آوردی یعنی روش کراش زدی نه؟"
- بووووق***
سلام به همگی
یادم از این بچه رفته بود-اگر کسی میخونه این زبانبستهی
بنده خدا رو: بفرمایید پارت جدید 🥲🤌اوقات خوبی داشته باشید.💚
YOU ARE READING
SINNERS | markhyuk
Fanfiction"- هی ماه کوچولو ... پرسیدی من کیم؟ خب ... یه فرشتهی مرگ!" در سال ۲۰۹۰ مرگ مانند یک بیماری مسری میماند. در همین دوران است که دونگهیوک نوزده ساله فرشتهی مرگ را ملاقات میکند. ژانر: درام، فانتزی 🍭 این کار دومین کار از مجموعه داستانهای کوتاه فرشته...