جیمین با شنیدن صدای کارگردان که دستور کات رو میداد، از جاش بلند شد و با شتاب به سمت آمبولانسی که جونگکوک داشت ازش پایین میومد، دوید.
جونگ کوک که درگیر پیرهن سرخ شدهش بود، با حس رایحهی متشنج شدهی امگاش، به سمتش برگشت و با دیدن اینکه جیمین داره به سمتش میدوعه، دستهاش رو باز کرد و امگا خودش رو توی بغل آلفاش انداخت.
_ حالت خوبه کوک؟؟ ضربه دیدی؟ جاییت چیزیش نشده؟
جونگکوک لبخندی زد و دستش رو نوازشوار روی کمر جیمین کشید.
_ حالم خوبه عزیزم؛ دیدی که همهی اونها الکی و دروغ بود.
جیمین نفس عمیقی از رایحهی جفتش کشید.
_ داشتم از نگرانی دیوونه میشدم ولی نمیتونستم وسط فیلم برداری بغلت کنم.
جونگکوک بوسهای روی موهای امگاش گذاشت.
_ حالم خوبه عزیزم. نگرانم نباش.
_ به افتخار زوج بااستعداد این فیلم دست بزنین!
با صدای بلند کارگردان، جیمین و جونگکوک به اکراه از هم جدا شدن و با لبخند به گروه فیلم برداری و پشت صحنه که با ذوق و شوق داشتن بلند دست میزدن، نگاه و تعظیم کردن.
_ مطمئناً به تصویر کشیدن چنین رابطهی سختی کار هرکسی نبود و به همین دلیل بود که شما رو برای بازی توی این فیلم انتخاب کردم.
کانگ گفت و به سمت زوج اومد.
_ به بهترین نحو سکانسها رو اجرا و برداشت کردیم؛ فقط یبار دیگه باید حالت صورت جیمین رو وقتی که جونگکوک رو دارن سوار آمبولانس میکنن رو ضبط کنیم و بعد تمومه.
جیمین دستش رو از روی بازوی جونگکوک برداشت و لبخندی به کانگ زد.
_ حتماً فقط قبلش من برم سری به سولهی بزنم.
_ البته؛ دو ساعت وقت هست تا آفتاب غروب کنه و از اونجایی که باید موقع ظهر این سکانس رو بگیریم، باید عجله کنیم.
جیمین دودل نگاهی به جونگکوک انداخت.
_ تو برو پیش سولهی کوک؛ من این سکانسو حل کنم بیام.
_ باشه عزیزم.
آلفا از گونهی جیمین بوسید و امگا به سمت ماشین له شده که وسط خیابون بود، رفت و توی پوزیشن قبل کات قرار گرفت و بازیگران دیگه دورش ایستادن و بار دیگه هرچی در توانشون بود رو وسط گذاشتن.
جونگکوک نگاهش رو از فیلم برداری گرفت و به سمت کاراوانهایی که همون اطراف پارک شده بودن، رفت.
با دیدن سولهی که توی بغل یکی از دخترهای گریمور بود، به سمت سولهی رفت تا از عوامل پشت صحنه تحویلش بگیره.
YOU ARE READING
True Pair
FantasyCouple: Kookmin. Happy End. Writer: Raha "Lustmind" Enjoy it😘 خلاصهی فیکشن جذاب "جفت حقیقی" پارک جیمین پسر 25 سالهای که با پستیها و بلندیهای زندگیش مجادله میکنه، وارد یه شرکتی میشه که جفت حقیقیش رو اونجا میبینه. حالا باید دید که چه جوری باید...