Fake Marriage:ازدواج سوری

S1|EP:23

با دستور تهیونگ یک پرستار و یک آشپز مخصوص عضو کادر خدمتکارا شده بودند تا حواسشون به جیمین باشه؛ کل تایم اون روز مشغول چکاپ گرفتن و آزمایشات گذشت بود ،هر دو انقدر خسته بودند که شام رو سرسری خوردند و به اتاقشون رفتند.

جیمین روی تخت دراز کشیده بود و داشت تنقلاتی که توی رژیم بارداریش بود رو می‌خورد که چشمش به تهیونگ افتاد که داشت کت شلوارشو با لباس راحتی عوض می‌کرد دلش برای همسرش تنگ شده بود واسه اون پوست برنزش که بهترین ترکیب رو کنار بدن خودش ایجاد می‌کرد.

می‌دونست که با نگاه خیرش تهیونگ رو متوجه خودش کرده اما به هیچ چیزی اهمیت نمی‌داد چون دلیلی نداشت دلش می‌خواست همسرشو دید بزنه.

تهیونگ که نگاه خیره پسر رو شکار کرده بود بیخیال پوشیدن تیشترتش شد و همونجور که موهای به رنگ شبشو به عقب میداد نزدیک تخت شد و سینی تنقلات رو برداشت و روی میز گذاشت؛ دوباره روی تخت برگشت و از زانوهای پسر گرفت و با یه حرکت زیر خودش کشید، با قرار گرفتن کامل بدن پسر زیرش و حلقه شدن دستاش دور گردنش بینیشو رو موهای نرمش کشید:

_آه بوی خوبی داری پسر

جیمین خندید و گردنشو خم کرد تا فضای بیشتری به آلفای خمارش بده:

_اینجا یه آلفای خمار داریم؟

_می‌خوام به آپا کوچولو جایزه بدم

_اوه حتما که جایزه‌ی هیجان انگیزیه

بوسه‌ی روی نوک دماغ فندقی امگا کاشت:

_شیطونی نکن وگرنه تحمل خودم سخت میشه

_پس تحمل نکن

وقتی تهیونگ روی تخت کشیدش تیشرتش بالا رفته بود و نصف شکمش دیده می‌شد آلفا خم شد و بوسه طولانی رو شکم امگا گذاشت که جیمین ابروهاشو بالا داد و از موهای مرد گرفت و بالا کشیدش:

_به خاطر این نیم مثقالی با من آشتی کردی؟

تهیونگ که چهره‌اش به خاطر کشش موهاش جمع شده بود به دست جیمین چنگ زد:

_آخ ول کن موهامو

_جوابمو بده

_من قهر نبودم که آشتی کنم فقط دلخور بودم و احتیاج داشتم که فکر کنم هنوزم به جواب اینکه کجای کارم با تو اشتباهه نرسیدم و امیدوارم خودت بتونی توی رسیدن به جواب بهم کمک کنی

جیمین دستشو از موهای تهیونگ برداشت و به حالت متفکری روی چونش گذاشت:

_پس می‌خوای بهت کمک کنم تا به جواب برسی؟

_دقیقاً

_باشه

دستای کوچولوشو روی سینه مرد گذاشت و روی تخت هلش داد با افتادن تهیونگ روی تخت زودی رو پاهاش نشست و مشغول باز کردن دکمه شلوارش شد.