Part2

77 14 2
                                    

‏از خونه اومدم بیرون. هوا سرد بود و قطره های ریز بارون میومد.
از خونه ی ما تا جایی كه با پسرا قرار داشتم زیاد فاصله نبود پس تصمیم گرفتم پیاده برم
به خونه خرابه رسیدم. زنگ زدمو منتظر موندم تا درو باز كنن.
بالاخره لیام درو باز كرد و رفتم تو و بهش سلام كردمو دنبالش رفتم پیشه بقیه.
بهشون سلام كردمو رفتم كنار نایل وایسادم.
هری : فكر كنم قرار بود 7 بیای
-شرمنده خواب موندم
چون دیگه حوصله عذر خواهی كردن ازشونو نداشتم گفتم :
-خب؟! وسایلو پیدا كردین؟!
لویی از جاش بلند شد و رفت سمته یه ساك و ساكو سمتم سمتم پرت كرد
دره ساكو باز كردم و یه لباس خاكستری رنگ از توش دراوردم :
-فكر كنم قرار بود لباس پلیس بهم بدید.
نایل : خب لباس پلیسه!
-ولی فكر نكنم پلیسای اینجا خاكستری بپوشن
لیام : نكتش همینه پلیسایه اینجا خاكستری نمیپمشن ولی پلیسای پایین شهر خاكستری میپوشن.
اروم گفتم :
-پلیسای پایین شهر؟!یعنی من باید برم پایین شهر؟!
همشون سرشونو به علامت مثبت تكون دادن
-میدونید این الان چندمین باره كه من به خودم لعنت میفرستم كه به شماها كمك میكنم؟!
از جام بلند شدم
-الان میرم حاضر میشم بعد از این كه حاضر شدم یكیتون ماشینشو بده به من
نایل : من حاضرم 1 وعده غذامو بهت بدم ولی ماشینمو بهت ندم
لویی با یك سوییچ اومد سمتم :
-نیازی نیست ماشین پلیس پشته دره.
رفتم لباسمو پوشیدمو و خودمو تو اینه نگاه كردم،لباسم گشاد بود ولی خب بهتر از هیچی بود.
از اتاق اومدم بیرون و روبه روی پسرا وایسادم :
-خوبه؟!
نایلو دیدم كه خندشو با خوردنه قهوش خفه كرد
لیام اومد سمتمو یه كارت تقلبی بهم داد و یه سری توصیه بهم كرد.
زین اومد سمتمو یه مقدار پول گذاشت تو دستم :
-اینم ممكنه لازمت بشه.
قبل از رفتن هری صدام زد :
-ایزابل وانگ و بلا بورتون
نایل - یا ایزی و بل
-باشه
سوار ماشین شدمو رفتم....
-----------------------------------------------------------
لایك كنید و نظر بدید لطفا
مرسی :)

Mysterious DeathWhere stories live. Discover now