- من معتادت شدم لیام
پوزخندی گوشه لبش میشینه
+ البته که شدی- منظورم از نظر جنسی نیست لی
+ اوه مطمئنی؟ چون تنها چیزی که توی این دنیا بهش اهمیت میدی سکسه زَت
- من.. من معتاد روحت شدم
غم وجودش حتی روی صداش هم تاثیر گذاشته بودرنگ شادی تو چشمای لیام کمی امیدوارش کرده بود ولی حرفی که از بین لبهاش خارج شد روح رو از بدنش جدا کرد
+ ولی فکر نمیکنی کمی دیر شده؟و بدون گرفتن جوابی از جلوی چشمای زین محو شد و اون پسر رو توی حسرت و غم تنها گذاشت.
....اینم از مقدمه فنفیک
امیدوارم که خوشتون بیاد و در این راه همراهم باشید و امیدوارم این یکیو دیگه ادامه بدم تا تهش😂فنفیک ژانرش جنایی- درام هست
اسمات زیاد داره و سبک بیدیاسامه پس اگر دوست ندارید یا روحیه حساسی دارید نخوندیش
همه سعیم بر اینه که خیلی نزدیک به واقعیت و منطقی نوشته بشه پس اگر جاییش از دستم در رفت و از منطق خارج شد سخت نگیرید چون اول و اخرش یه داستانهو نکتهی مهم
ووت و کامنتاتون انرژی مثبت بهم میده پس هرکی انجام داد دمش گرم، هرکیم انجام نداد فدا سرشهمین دیگه
امیدوارم دوستش داشته باشید-درمورد آپ هم سعی میکنم منظم باشه ولی کم کمش هفتهای دوبار آپ داریم-
ممنون میشم به دوستانتون معرفیش کنید
YOU ARE READING
"Addicted"
Fanfiction- من معتادت شدم لیام پوزخندی گوشه لبش میشینه + البته که شدی - منظورم از نظر جنسی نیست لی + اوه مطمئنی؟ چون تنها چیزی که توی این دنیا بهش اهمیت میدی سکسه زَت - من.. من معتاد روحت شدم غم وجودش حتی روی صداش هم تاثیر گذاشته بود رنگ شادی تو چشمای ل...