Part 3🥀🩸

40 8 0
                                    

محافظ در ماشین رو پشت سرِ جیمین، به آرومی بست.
_ارباب‌، خواهش می‌کنم امشب رو تا دیر وقت داخل کلاب نگذرونید.

جیمین مشغول مرتب کردن موهاش بود و تارهای آشفته‌ی رنگیش رو از روی پیشونیش کنار می‌زد، که با شنیدن جمله‌ی بادیگارد از حرکت ایستاد.
به سمت مرد چرخید و تای ابروش رو با غیظ بالا برد:
 
_الان به من دستور دادی؟!

قبل ازعصبانی شدن پسر نوجوان روبه‌روش، به آرومی جواب داد:
_می‌دونید اگر مادرتون بفهمن از دستوراتشون سرپیچی کردید...

میان کلام بادیگارد پرید و پرخاش کرد.
_فوضولیش به تو نیومده.

بادیگارد سیاه پوش قدمی به جلو برداشت.
با نگرانی لب زد.
_قربان، من می‌خوام شما در جریان باشید که اوضاع بهم ریخته‌س و...

جیمین ابروهاش رو بالا انداخت و پوزخندی زد.
_چه اتفاقی می‌افته؟!

با انگشت اشاره‌ش به آرومی پوستِ نرم چونه‌ش رو لمس کرد و با تفکر لب زد.
_چی می‌شه اگر مادرم بفهمه تو از دستوراتش سرپیچی کردی و پسرش عزیزش رو توی خطر انداختی؟! احتمالا تو اخراج می‌شی و بعدش چی به سر زندگیت میاد؟!

رنگ محافظ جوان پرید و لب‌هاش بی‌صدا باز و بسته شد.
جیمین لبه‌های کت لی‌ش رو کنار داد و دست به کمر زد.
_من از کسایی که زیاد وراجی می‌کنن خوشم نمیاد.

به طرف محافظ ماتم‌زده برگشت.
_مخصوصا اگر راجع‌به خودم اظهار نظر کنن.

دستش روی سیم سیاه هندزفری مرد کشید و به آرومی زمزمه کرد:
_پس امیدوارم باعث نشی شکایتت رو به مادرم بکنم.

محکم روی تخت سینه‌ی مرد کوبید.
_شب خوبی رو می‌گذرونم.

چشمکی زد و با لبخند عمیق روی لب‌هاش، سر برگروند و راه کلاب رو در پیش گرفت.

کلاب مطرح و مشهور "کریستال" در گران‌ترین منطقه‌ی سئول واقع شده بود و سه سال متوالی برنده‌ی بهترین کلاب کره شده بود.

لوستر‌های بزرگ و درخشان کریستالی، نورپردازی‌های منحصر به فرد و دی‌جی‌های معروف بین‌المللی از جمله ویژگی‌های خاص این مکان بود.

این کلاب میزبان سیاستمدار‌ها، افراد بزرگ و مشهور بود و وقت گذروندن در این مکان پر زرق و برق جزو سرگرمی‌های مورد علاقه‌ی جیمین بود.

مامورینی که جلوی در‌های ورودی ایستاده بودن و کارت قرمز عضویت کلاب رو چک می‌کردن، با دیدن جیمین و محافظ‌‌هایی که پشت سرش بودن به سرعت تعظیم نود درجه‌ای کردن و بدون توجه به صف راه رو براش باز کردن.

جیمین سرش رو چرخوند و نیم نگاهی به دو مرد پشت سرش انداخت.
_دلم نمی‌خواد جلب توجه کنم. داخل ماشین منتظرم بمونین.

Buried Alive VMIN-MINVTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang