Chapter 5

361 83 94
                                    

-احیاناً به منبع تموم نشدنیِ کاغذ وصلی ؟ تو این دو روزی که من اینجام هزارتا موشک کاغذی برام فرستادی ولی هنوزم کاغذ داری !

چانیول که از اون همه کاغذ بازی های بکهیون خسته شده بود با گیجی پرسید و باعث شد پسر بزرگ‌تر بدون بلند کردن سرش چشم هاش رو تو کاسه بچرخونه. اون پسرِ دراز واقعا نمیفهمید همین که بکهیون داره تحمل میکنه تا بخاطر حضورش سکته نکنه خیلی هنر کرده ؟

باز شدن در آزمایشگاه باعث شد بکهیون نتونه جوابی به دستیارِ قد بلندش بده و هر دو به سمت در چرخیدن تا ببینن کی جرعت کرده بدون در زدن وارد مکان امن بکهیون بشه ولی با دیدن تهیونگ بکهیون نفس عمیقی کشید و بعد از درآوردن ماسکش به پسرخالش لبخند زد

+اینجا چیکار میکنی ته ؟

چانیول با چشم های گرد شده به بکهیونی که کاملا تبدیل به آدمی دیگه شده بود خیره شد ولی قبل از اینکه بتونه چیزی بگه این صدای گیج تهیونگ بود که توی گوش هردو پیچید و باعث گیجیشون شد

*جونگکوک و جیمین کجان ؟

+جیمینو ندیدم ولی جونگکوک کیه ؟  

تهیونگ بیشتر از قبل گیج شد ولی آژیر خطر توی سرش به صدا دراومده که بهش اخطار میداد که دیر جنبیده و اتفاق بدی افتاده

*دستیارم جونگکوک ... فرستاده بودمشون اینجا تا با شما دوتا حرف بزنن

دلشوره‌ی بدی به دل چانیول افتاد و همین باعث شد از روی صندلی بلند بشه

-کسی نیومد اینجا

*لعنت بهش

تهیونگ با حرص گفت و بعد گوشیش رو از توی جیبش درآورد و در مقابل چشم های گیج و نگرانِ دو پسر دیگه اون رو به گوشش چسبوند

*همه‌ی درهارو ببندین و امنیت رو افزایش بدین ... آدمایی که بهت گفتم گرفتی ؟

با جوابی که شخص پشت خط داد تهیونگ با اخم های درهم و جدیتی ترسناک 'خوبه' آرومی گفت و تماس رو قطع کرد ولی وقتی خواست از آزمایشگاه خارج بشه چانیول با چند قدم بلند خودش رو بهش رسوند و با گرفتن بازوش متوقفش کرد که البته واکنش سریع تهیونگ و اینکه خودش رو عقب کشید تا دستش آزاد بشه از چشم های نگران ولی دقیقِ فرمانده دور نموند

-برادرم کجاست ؟

*دارم میرم همینو بفهمم

-منم میام

تهیونگ بدون اینکه چیزی بگه سرش رو به نشونه تایید بالا پایین کرد و جلوتر از چانیول از آزمایشگاه خارج شد

SPY In Headquarters🚨Where stories live. Discover now