بعد از تمیز کردن آخرین انگشتش با دستمال کاغذی، لپتاپ رو جلوی خودش کشید و کمی به صفحه خیره موند.
"خب؟ این اعداد چی میتونه باشه؟"
تهیونگ دوباره لپتاپ رو جلوی خودش کشید و کمی چپچپ به یونگی نگاه کرد.
چون بیخیال، از همین الان برنده تمام اون 100 میلیون وون بود. با جونگکوک یک خونه بزرگ میخریدند و دوتا بچه به سرپرستی میگرفتند، یک دختر و یک پسر کوچولو.
ناخودآگاه نگاهی به چهره جونگکوک غرق فکر انداخت و با دوتا بچه بانمک توی بغلش تصورش کرد.
به خودش اومد و متوجه شد با یک لبخند احمقانه به پسر بزرگتتر زل زده و یونگی با نهایت جوانمردی از چهره محوش عکس گرفته بود.
عوضیای نثار یونگی کرد و خندید.
جونگکوک مثل هروقت دیگهای که یونگی رو میدید کم حرف میشد و تو خودش میرفت.
کاغذ رو جلوی خودش کشید و شروع کرد نوشتن.
" خیل خب پسر، شاید از تاریخ منظورش یک روز خاصه؟"
جونگ کوک نگاهی به صفحه انداخت و با چهرهای خنثی اشاره کرد.
" زودباشید، 24 دقیقه بیشتر برای حل کردنش زمان ندارید."
تهیونگ کمی هول شد و شروع به جدی فکر کردن کرد، یونگی کمی شقیقهش رو مالید و پرسید:"امروز چندمه؟"
جونگکوک بی حوصله سیگاری از جعبه فلزی رنگ داخل جیبش درآورد و فندک طلایی رنگش رو زیرش گرفت.
تهیونگ نگاه نگرانی بهش انداخت.
"یازدهِ شیش."
یونگی عدد رو نوشت و کمی گیج بهش نگاه کرد، سردرگم شده بود.
تهیونگ خودکار رو برحسب عادت بین انگشتهاش چرخوند و با حرکت دادن انگشتهاش روی تاچ پد، سعی کرد همه جای صفحه رو ببینه.
با جمله کوچیک و خبریای که پایین صفحه نوشته شده بود چشمهاش رو ریز کرد و بلند جمله رو خوند.
" امروز دختر بچه ای در آلاسکا بر اثر شدت گرما جان باخت."
جونگکوک پکی به سیگارش زد و دودش رو داخل لیوان دستش بیرون داد.
" شاید منظورش اینه که باید دنبال تاریخ همچین واقعهای باشیم؟"
یونگی گفت و برای بار دوم، جونگکوک احمقی توی دلش نثارش کرد.
تهیونگ نگاهی به تایمر انداخت.
18 دقیقه.
یونگی جام شراب رو به روش رو بین انگشتاش گرفت و با اخم عمیقی به گوگل رفت و راجعبهش سرچ کرد.
"اینجا چیزی راجع گرما اون هم توی آلاسکا ننوشته."
جونگکوک سیگارش رو تکوند و خاکسترش رو توی زیر سیگاری ریخت و دهن باز کرد.
YOU ARE READING
K.F.24 "KOOKV"
Romance"من رو ببخش عمر تهیونگ. من فقط میخواستم برای تو یک تولد متفاوت رقم بزنم." Genere: Romance, Smut, Dram, Harsh, Dark. _KOOKV Written by 'Namira'.