S1|EP:36

990 155 165
                                    

از دستای تپل و کوچولوی مین گی گرفت و بین پاهاش قرار داد و سعی کرد با خودش حرکت بده:

_آفرین پسرم.....بریم پیش ددی؟

_د..ددی....ددی

از دیشب که تونسته بودن اسم پدراشونو هجی کنن تا خود صبح دیگه نخوابیده بودن و البته که جیمین و تهیونگ نزدیک بود سکته احساسی کنن و همپای اونا ذوق میکردن.

با حس خسته شدن مین گی بغلش گرفت و سرشو بوسید و رو کاناپه جلوی تلویزیون نشست:

_آپا.....ددی

_آپا قربون اون زبونت بشهههه ددیم میاد الان

بوس محکمی از لبای باز پسر گرفت و با دیدن تیشرت بالا رفتش و شکم گردش طاقت نیاورد و گاز محکمی از شکم نرم و سفید پسرش گرفت که دادش بلند شد و خودشو تو بغل پدرش تکون میداد تا ازدستش فرار کنه.

پسر با تمام وجودش جیغ می کشید و پاشو به شکم جیمین فشار میداد، اشکای درشت مین گی رو پاک کرد و جای سرخ شده دندوناش رو شکم مین گیو ماساژ داد:

_ببخشید پسرم

با صدای داد تهیونگ که از پشت سرش امد ابروهاشو بالا داد و نگاه چپکی به مین گی کرد:

_پسری لوس طرفدارت سر رسید

تهیونگ نگاه عاقل اندر سفیهی به جیمین انداخت و ته سانو بغلش داد و مین گیو ازش گرفت:

_صد بار گفتم بچه رو گاز نگیر

مین گی که تهیونگ رو دیده بود لباشو چید و دستشو سمت شکمش برد:

_ددیییییی...

مرد شکم قرمز پسر رو بوسید و تن کوچولوشو به خودش فشرد:

_اشکال نداره پسرم‌...هیششش..تموم شد

با دیدن قیافه توهم و ابروهای گره خورده تهیونگ سیلی به رونش زد:

_به خاطر این با من اینطوری برخورد نکناااا

_تو از اینا هم بچه تری جیمین

_آخه خوشمزه است دلم میخواد کبابش کنم بخورم

_مگه هر چیز خوشمزه‌ی رو باید خورد؟

جیمین که از معنا و قصد پشت حرف تهیونگ خبر نداشت همونطور که موهای ته سانو مرتب میکرد جوابشو داد:

_معلومه....هر چی خوشمزه هست رو باید از دست نداد

_کی اینطور

مین گیو کنار ته سان رو زمین گذاشت و رو جیمین خم شد و تنشو بین خودش و کاناپه گیر انداخت:

_چ...چیکار می کنی؟

_خودت گفتی هر چی خوشمزه رو باید خورد

جیمین خندید و نگاهشو به لبای تهیونگ داد:

Fake Marriage:ازدواج سوریWhere stories live. Discover now