ep 03.

52 12 2
                                    

  ⋆ ࣪ ‌ ִ ۫  ּ  felix ::
- خسته نباشید استاد
با خستگی همیشگی دانشگاه از کلاس خارج شدن
+ از همسایه عزیزت چخبر؟
- جیسونگ حرفشو نزن، پسره رسما دیوونه است
فلیکس کلمه دیوونه رو داد زد و باعث خنده ی رفیقش شد.
+ ازت کوچیک تره؟
- چبدونم بابا فکر کنم چند سال بزرگ تر باشه، ولی جیسونگ نمیدونی، نمیدونی چقدر احمقه. دیروز صبح تعطیل منو خراب کرده تا ازم بپرسه استرالیایی ام یا نه.
فلیکس همینجور تعریف میکرد و به خنده های جیسونگ اضافه میشد
- زهر مار انقدر نخند
+ اخه .. این .. خیلی فانه
- ولی از این احمق بودنش بگذری .. م
~ سلام بچه ها
حرف فلیکس با صدای دختری که به طرفشون میومد قطع شد
+ اوه سلام ریوجین
فلیکس به صدای ذوق زده ی جیسونگ وقتی ریوجین رو دید چشم غره رفت نمیفهمید دوستش از چیه این دختر خوشش اومده بود. بنظر فلیکس یه دختر رومخ بود ولی ازون جایی که خواهر چانگبین بود سعی می‌کرد رفتار درستی داشته باشه.
- هی ریوجین
~ عام نمیدونم چجوری بگم، خب چون زیاد به هم نزدیک نیستیم
+ راحت باش دختر.
فلیکس قطعا یه روز هان جیسونگ رو خفه میکرد؛ ریوجین با خنده کیوتی ادامه داد
~ خب من دو روز دیگه تولدمه و تعطیل هم هست، اگه مشکلی ندارید خوشحال میشم بیاید و کلی خوش بگذرونیم.
- ببخشیـ ..
+ اره اره حتما میایم عزیزم
~ اخجون باشه پس میبینمتون پسرا بایی
با رفتن ریوجین فلیکس رو کرد سمت جیسونگ
- ایره ایره حتیمین مییئیم ، من این خانواده رو میبینم کهیر میزنم جیسونگ حالا پاشم بیام تولد این دخترهه؟؟؟؟
جیسونگ که از ناله های هر روز فلیکس خسته شده بود با پوفی جواب غر غرای دوستش رو داد و شروع کرد به راه رفتن.
- هوی جیسونگ عنتر دارم با تو حرف میزنمم

۫  ⋆ ࣪ ‌ ִ ۫  ּ  chan ::
+ گفتی تولد کی؟
- ریوجین تولد ریوجین
+ کِی گفتی؟
- افرین چان حالا به آلزایمری بودنت کر بودن هم اضافه شد
+ زر نزن بچه پولدار
چان میتونست از پشت خط هم صدای آه ناامیدی دوستش رو بشنوه.
- تولد ریوجین دوروز دیگه ساعت ۵ عصر، نیای میکنمت تو گونی میارم.
+ میام بابا میام
وقتی تماسو قطع کرد صدای حرف زدن دونفر توی راه پله رو شنید خیلی سعی کرد جلو فضولیش رو بگیره اما در نهایت درو خونشو آروم باز کرد.

۫  ⋆ ࣪ ‌ ִ ۫  ּ  felix ::
- منظورت چیه ممکنه نتونی بیای خودت قبول کردی هان جیسونگ
+ باشه باشه میام غلط کردم
~ سلااام سلااام
فلیکس که میدونست این صدا مطلق به چه کسی‌ـه به خودش لعنت کرد که هنوز مشکل این آسانسور کوفتی حل نشده.
+ اوه سلام جناب کریستوفر بنگ چان ؟؟ درسته؟
~ سلام دوستِ جوجه
+ جوجه؟
- عااهه بنگ چان بس کن
+ جوجه؟ بهت میگه جوجه؟
جیسونگ با لحن خیلی شاد رو به دوستش چرخید.
~ اره، خیلی شبیه جوجه ها نیست؟ مخصوصا وقتی حرص میخوره
جیسونگ داشت پاره میشد رسما داشت پاره میشد.
فلیکس با لبخندِ " من از تو خیلی بدم میاد ولی نشونش نمیدم " به بنگ چان زل زده بود.
- ببخشید بنگ چان شی ولی ما خیلی کار داریم و خدافظظظ.
و دست جیسونگ و کشید و با خودش برد بالا. بنگ چان که داشت میخندید داد زد :
~ حداقل اسمتو بگو دوستِ جوجه
- اسمش جیسونگه جی . سو . نگ.
~ خدافظ جیسونگ و جوجه
وقتی خواست درو ببنده هنوز هم میتونست صدای غر غر فلیکس رو بشنوه.
~ اون جدی خیلی کیوته.

یوهو :>
سعی میکنم‌ پارت هارو طولانی تر کنم. ببخشیددد

yeppi neighbour ( chanlix ) Where stories live. Discover now