My favorite patient🩺

226 27 37
                                    

این وانشات رو چندین سال پیش نوشتم و به نظر خودم قلم ضعیفی داره، با اینکه چند بار ادیتش کردم تا بهتر بشه، باز هم به پای a silent look نمیرسه.

ایده اولیه اش هم از ذهن خودم نبوده.

به هرحال، دلم میخواست اولین وانشات این بوک باشه تا با قلم قوی تر بقیه ی وانشات هارو اینجا آپلود کنم.

ژانر: رومنس، فلاف ( حاوی کیس:» )

✷✶✷✷✷

Jungkook pov

در حال نوشتن یادداشت های لازم داخل پرونده اش بودم.
سرم رو که بلند کردم با یک لبخند بزرگ روی لب هاش مواجه شدم.
باید هم خوشحال باشه! اون از روز اول تا الان که سه ماه شده خیلی پیشرفت کرده.

+خب جیمینی آخرین جلسه ات سه شنبه هفته بعد هست. خوشحالم که بهتری، خودت اینطور فکر نمیکنی؟

- اوه دکتر جئون من هم واقعا احساس میکنم که خیلی تغییر کردم. من حتی از مادرم هم خجالت میکشیدم! یا دخترخاله ها و پسرخاله هام. الان دیگه راحت با همه حرف میزنم. خانوادم از این تغییر خیلی راضی ان و من همه این ها رو مدیون شمام

+من وظیفم رو انجام دادم...تو اولین نفری نیستی که این مسئله داره! حتی با حادتر از مسئله تو هم مواجه شدم. اون ها بخاطر ترس و خجالت زیاد حتی قدرت تکلم هم نداشتن!

- بازم ممنونم...سه شنبه میبینمتون
از جاش بلند شد و به سمت در رفت.
+چیزی رو یادت نرفته؟
جیمین با تعجب به سمتم برگشت. بعد از کمی مکث جواب داد:
- چیزی رو جا گذاشتم؟

به لحن گیجش نیشخندی زدم و اشاره کردم که نزدیکتر بیاد. وقتی روبروی میز کارم ایستاد از روی صندلی بلند شدم.
+اینو داشت یادت میرفت
بعد از این حرفم به سمتش خم شدم و بوسه کوچیکی روی گونه نرمش گذاشتم.
سرخ شدنش رو به چشم ددیدم که خنده ام گرفت.
با خداحافظی زیرلبی به سرعت از اتاق بیرون رفت.
+کیوت

بعد از رفتن "بیمار محبوبم‌" تلفن رو برداشتم و قسمت داخلی رو گرفتم.
- بله اقای دکتر
+یه قهوه برام بیار، مثل سری پیش شبرین نباشه

بعد از چند دقیقه تقه ای به در خورد و خانم سان با سینی قهوه داخل اومد.
+بزارش روی میزم. پرونده‌ی جیمین هم ببر، خودت میدونی توی کدوم قفسه بزاریش
- چشم، با من امری ندارید؟
+صبر کن...گفته بودی جیمین پسرخالته درسته؟
- بله چطور مگه؟
+تازگی ها غیر از مطب، جای دیگه ای هم ملاقاتش کردی؟ منظورم بیرون یا خونشونه
- بله...کل خانواده هرهفته یک روز رو به دید و بازدید از هم اختصاص میدن و خانم و اقای پارک همیشه مارو به خونشون دعوت میکنن
+که اینطور...وضعیتش چطوره؟ به نظرت تغییری کرده؟ بازهم گوشه نشینه یا با بقیه گرم میگیره؟
- جیمین واقعا بهتر شده، قبلا حتی منو به اسم هم صدا نمیزد و با صدای ارومی میگفت دخترخاله! باورتون نمیشه با این سنش میترسید تنهایی بیرون بره! ولی دیروز با دوستش توی مرکز خرید دیدمش
+خوبه...شما و خانواده اش باید به بهتر شدنش کمک کنید چون من که همیشه کنارش نیستم تا بهش مشاوره بدم
- چشم حتما
+خیلی خب، میتونی بری

𝙊𝙣𝙚𝙨𝙝𝙤𝙩𝙨 // 𝘒𝘰𝘰𝘬𝘮𝘪𝘯Where stories live. Discover now