من بداخلاق نیستم. آدمها دوست نداشتنیان. مثلا فرض کن از یه نفر که به کره بادوم زمینی الرژی داره بخوای بین یک مشت بادوم زمینی بشینه. قبول میکنه؟ نه. منم همینطور. ولی تو تنها آدمیزاد معقول این خراب شده هستی، طوری که همه میخوان باهات دوست بشن و من دلم میخواد گردن همهشون رو بشکنم.
تو و اون موهای طلایی رنگت، تو و اون آلاستارهای رنگ و رو رفتهات و تو اون اسکیت بردت که روش پررنگ نوشتی ماتیلدا. تو و همهی چیزهای مربوط بهت.
دا، کاملا از دست رفتم.
YOU ARE READING
[Green cadillac | sope]
Fanfictionدههی هشتاد میلادی، یک کادیلاک سبزرنگ، و مین یونگی پسر عصبی نوجوونی که چیز زیادی راجع به عشق نمیدونه. Couple: sope Genre: fluff, slice of life, romance, school life (این فیک تو چنل Sopenation هم آپ شده.)