گروهبان جانگ در را با شدت هل داد و وارد آفیس مشترکش با کلانتر شد، کلانتر جوان که مشغول بررسی کوه پروندههای روی میزش بود با ورود گروهبان دست از کار کشید و افسر عصبانی رو با چشمانش دنبال میکرد،جانگ هوسوک مستقیما با قدمهای بلند و سریعی که نشاندهنده خشم زیادش بود به طرفش میاومد
با رسیدن به میز کلانتر کیم، هوسوک پرونده ضخیم توی دستش را با قدرت روی میز بیچاره کوبید که باعث شد صدای گوشخراشی در اتاق بپیچه
گروهبان دستی توی موهای زیباش کشید و به پرونده روی میز اشاره کرد،مشخص بود مرد داره تمام تلاشش را برای فریاد نکشیدن سر مافوقش انجام میده
برخلاف گروهبان جانگ،کلانتر کیم بدون احساس خاصی،تنها با چشمانی ریز شده صورت از خشم برافروخته هوسوک را از نظر میگذروند؛بلاخره گروهبان از بین دندونهای بهم چفت شدهش که سعی میکرد تن صداش رو کنترل کنه غرید:
YOU ARE READING
Sheriff
Fanfictionنامجون با وجود دو رگه بودنش به خاطر هوش بالاش کلانتر شهر کوچیکی اطراف کره میشه،چیزی که تا به امروز اتفاق نیوفتاده. همه با نامجون خوب بودن و دوسش داشتن بجز یه نفر.کیم سوکجین،تنها گنگستری که همه هیونگ صداش میزدن چون هرکار خلافی انجام میداد برای حمایت...