⁰⁴ Curse or Bless?

177 50 73
                                    

گوشه‌ی تخت نشسته و به آلفایی که روی صندلی به خواب رفته بود نگاه می‌کرد. ضربان قلب سریعی داشت و انگار، تپش‌ها قصد آروم گرفتن نداشتن. از وقتی اون رو دیده بود، گردش خون توی رگ‌هاش دو برابر شده و نیاز به اکسیژن بیشتری پیدا می‌کرد.

برعکس ذهن آشفته‌ و شلوغ جیسونگ، ذهنی آروم و خالی داشت. طوری که انگار تا به حال فکری از سرش نگذشته، تنها وجود داشت، نفس می‌کشید و نگاه می‌کرد. با لبخندی روی لب و کنجکاوی رنجوری که مردمک‌هاش رو در آغوش گرفته بود.

مدت‌ها بود که کسی رو لمس نکرده و پاش به بیمارستان باز نشده بود. قبل‌ترها، زیاد تلاش می‌کرد. سعی می‌کرد کسی رو پیدا کنه که وجودش، عادی بودن رو به زندگیش برگردونه. هر امگایی که رایحه‌ای قابل توجه داشت رو بوسیده و هر بتایی که قلبش رو لرزونده، در آغوش کشیده بود.

هر بار اما، کارش به اینجا کشیده می‌شد. روی صندلی همراه می‌نشست و منتظر بهبودی کسانی که گل ارکیده پوستشون رو شکافه و منجمد کرده، می‌موند.

تا وقتی که اون رو دید، شمنی که ادعا می‌کرد برای بهبودی طلسم ناشناخته‌ش تنها یک راه وجود داره و اون هم، پیدا کردن گرگیه که با مشکلی مشابه سر و کله می‌زنه.

وقتی جیسونگ رو دید، بر خلاف تپش‌های سریع تنش، آرامش عجیبی روح گرگش رو در بر گرفت. تقریبا مطمئن بود که ارکیده‌ها، آسیبی به پسر وارد نمی‌کنن. برای همین هم اجازه داد با بوسه‌ای به روی مچ و بوییدن رایحه‌ش، آلفای بزرگتر بهش نزدیک‌ بشه. می‌خواست باند و ارتباط امنی ایجاد کنه و از اینکه قرار نیست آسیبی برسونه، مطمئن بشه.

چیزی که انتظارش رو نداشت، نتیجه‌ای معکوس بود. یک بار هم به اینکه بعد لمس تک گرگ مشابهش آسیب ببینه... فکر نکرده بود. آهی کشید و سمت پسر بزرگتر خم شد. حرکت پلک‌های بسته‌ش، اون رو کنجکاوتر می‌کرد.

حتی توی خواب هم آرامش نداشت؟

با شدت گرفتن رایحه‌ی جیسونگ، نگاهش به پایین کشیده شد و بعد از دیدن اسپایدر لیلی‌ها، پاهاش رو جمع کرد و روی تخت گذاشت. داشت کابوس می‌دید؟ باید بیدارش می‌کرد؟

"جیسونگ شی..."

سوسن‌ها پژمرده شده و بلافاصله، جایگزین می‌شدن‌. مینهو تا به حال ندیده بود ارکیده‌های آبی با همچین سرعتی رشد کنن! صداش رو کمی بالاتر بود و دوباره اون رو صدا زد.

"هان جیسونگ!"
ناخن‌های پسر اطراف صندلی محکم شده و بیرون زدن دندون‌های نیشش، کمی مینهو رو نگران کرد. از اونجایی که اجازه نداشتن هر جایی تبدیل بشن، اگر گرگ پسر خودش رو نشون می‌داد ممکن بود هر دو توی دردسر بیفتن!

این بار به شکل دیگه‌ای صدا زد؛ "آلفا! بیدارشو!"
جیسونگ دم عمیقی گرفت، با هینی ناشی از گرفتگی قفسه‌ی سینه‌ش، چشم باز کرد و مردمک‌های یاقوتی رنگش رو به رخ چشم‌های نگران مینهو کشید.

Spider Lily ( Minsung )Where stories live. Discover now