"یک روز درمیون؟ نمیتونی تحملش کنی هیونگ! نابودت میکنه..." مینهو نی شیک فندق رو به لب گرفت و بیتوجه به جونگین، نت های جدیدی که به ذهنش میرسیدن روی کاغذ نوشت.
"هیونگ با تو ام! اصلا معدهات بهتر شده؟ دستت که هنوز رد سوختگی داره..."
کلافه خودکار رو پایین گذاشت و با چشمهای ریز شدهای که حالا رگههای آبی درشون دیده میشد، به بتا چشم دوخت."به خاطر این بود که انتظارش رو نداشتم. وقتی حواسم هست، کمتر آسیب میبینم."
"ولی به هر حال آسیب میبینی!"
اشتباه نمیکرد، صدمه دیدن توی این راه اجتناب ناپذیر بود، اما قطع به یقین، برای مینهو ارزش کافیای داشت.
"کمتر از وقتی که جای لمسم ارکیده رشد کنه آسیب میبینم جونگ. فکر میکنی راحته؟ اینکه تموم عمرت از لمس پوست دیگری محروم باشی... فکر میکنی راحته پسر؟ میدونی چند بار توی همین دو سالی که میشناسمت دلم میخواست بغلت کنم اما نمیتونستم؟ قطعا پوستت رو از هم میشکافتم!"
پسر کوچکتر سرش رو پایین انداخت و به آرومی گوشهی دفتر نت مینهو رو لمس کرد. حق با آلفا بود، اون نمیتونست تصور کنه زندگی بدون آغوش چطوریه. جونگین کسی نبود که عاشق تماس فیزیکی باشه، اما باز هم بهش نیاز پیدا میکرد. و شاید اگر مینهو همچین مشکلی نداشت... دلش رو به چشمهای آبی آلفا میباخت.
نه تنها بتای نسکافهای، بلکه تموم گرگهایی که با لمس آلفا آسیب دیده و یا به خاطر مشکلی که داره رد شده بودن، قابلیت اینکه عاشق مینهو بشن رو داشتن. اون بینهایت زیبا بود. همچنین با اینکه یک آلفا به دنیا اومده، رفتار و منش نرمتری از بقیهی هم ردههاش داشت و باعث میشد بقیهی گرگها کنارش احساس راحتی داشته باشن.
"خیلی خب... ولی خیلی مراقب باش، باشه؟ به نظر نمیرسه که اون... اون پسره..."
"اسمش جیسونگه."
"آره؛ به نظر نمیرسه جیسونگ شی خیلی آلفای خوبی باشه میدونی... یکم خشن به نظر میرسه."
خب، وقتی داشت به دفتر نت نگاه میکرد و این حرف رو میزد، فکر نمیکرد هان جیسونگ از پشت سر هیونگش سر دربیاره! آلفا به مینهو گفته بود به محض تموم شدن کارهاش، به کافه میاد تا با هم ملاقات کنن و بوسهی سوم رو پیش ببرن.
حالا جملهی بتا رو شنیده، و نیشخندش رو خورده بود. انتظاری جز این نداشت، اسپایدر لیلیها همیشه کاری میکردن که ترسناک به نظر برسه و البته که رفتار خود جیسونگ هم، به این طرز تفکر دامن میزد. درست مثل همین الان.
دستهاش رو روی گوشههای صندلی مو سرمهای تکیه داد و مقداری به جلو خم شد؛ گلوش رو صاف کرد و باعث شد جونگین با چشمهایی وحشتزده، من من کنان سرش رو بالا ببره و ندونه که چطور باید حرفی که زده رو پس بگیره.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Spider Lily ( Minsung )
Hayran Kurgu[ Full ] "بعد هر قدم سرخی جادهی مرگ رد پاهام رو میپوشونه، بعد تو میگی ارتباط داشتن با دنیایی که به پایان رسیده نشونهی خوش اقبالیه؟ کنجکاوم بدونم اگه قرار بود بد اقبال باشم چی زیر پاهام رشد میکرد؟ کاکتوس یا ونوس؟" S02 - Near The Thetford Forest ...