"پسرک کوچولو~
روی چمن نشسته~
تو دستای کوچولوش~
یه سیب زرد رو داره~
پسرک شیرینم~
عالی و مهربونه~
مامانشو دوست داره~
داداشی عاشقشه~
این پسرِ کوچولو.... شیطون و با نمکه~
قول داده که بزرگ شه~
یه مرد بزرگ شه~_چشماتو ببند کوچولوم. نمیزارم کسی تو رو از من بگیره"
***
قدم های محکمش رو به سمت اتاق مدنظر برمیداشت. چهرهی سرد و بیروحش ازش یه روح بی صدا ساخته بود.
از بعضی اتاق ها صدای نعره و فریاد دردناک افرادی که شکنجه میشدن به گوش میرسید و این حس قدرت و غرور خاصی رو به رگ هاش تزریق میکرد.
مابین راهرو چشمش به اون دختر افتاد. یکی از ستون های مهم و اعضای اصلی بِلَکبَند؛ پارتنر و شریکمالی رئیس بود.
سوری یا اونطور که خودش ترجیح میداد پنجهزرشکی.
_شال و کلاه کردی . دوباره کجا داری میری بابایی؟
_دهنتو ببند.
_هوی پاچه نگیر حوصلهات رو اصلا ندارم.
"هوف"یی کشید و با چشم های به خون نشسته به دختر رو مخ خیره شد:
_و چی باعث شد فک کنی من حوصلهات رو دارم؟ سوری؟دختر زبونش رو به لب های باریکش کشید و زیرچشمی به اون لعنتی سنگدل خیره شد:
_هیچی هیچی راحت باش. شلاق زدن خوش بگذرهمثل یه دختربچه چهارساله لیلی کنان از سالن خارج شد و رفت. آهی کشید و سر تاسف تکون داد. ناسلامتی اون یه تک تیرانداز بود و این رفتار ها اصلا شایستهی پارتنر رئیس بلک نبود!
انتخاب های اون همیشه دیوانگی محض رو به نمایش میزاشت. آخه کسی که چند سال از خودت کوچیکتره هم شد پارتنر؟
به در اتاق مدنظرش رسید که تلفنش زنگ خورد. ایستاد و با نگاه کردن به اسم مخاطب نفس عمیقی کشید و بازدمش رو عصبی بیرون داد.
_میشنوم...
_بعد از اتمام کارت میای و با کاردَک تفاله های جنازهی این لعنتی رو از دفترم جمع میکنی شیرفهم شد چانگ؟
_بله قربان.
_خوبه حالا برو و به هر غلطی که میکردی برس. و در ضمن یادت نره که تا آخر ماه فرصت داری مکان دقیق مهمونی بزرگ رو پیدا کنی. من باید اون حرومزاده رو با دستای خودم بکشم.
_چشم پدر.
بدون اینکه پاسخی بشنوه تلفن قطع شد. این مرد... همیشه ازش به عنوان یه سگ که خرابکاری هاش رو لیس میزنه استفاده میکرد!
اما آیا میتونست اعتراض کنه؟ قطعا نه ...
قفل سنسور با شناسایی اثر انگشت و چشم های چانگ در رو باز کرد. جایی وسط اتاق هیولای ترسناکِ یاکوزای ژاپن بسته شده بود.
YOU ARE READING
Pink Rabbit Season.1
Fanfictionوضعیت: اتمام فصل یک✅️ کاپل:ویکوک🐯🐰 ژانر: پلیسی، اکشن، مافیایی، جنایی، اسمات، لیتلبرت و .. خلاصه⚠️: داستان از این قراره که جئون جونگکوک، مسئول حل پروندهی باند "خاکستر" میشه. باندی که توسط چهار رئیس اصلی که در چهار کشور چین، ژاپن، تایلند و کر...