_مین؟
_میشنوم ته...-
هول کرده به سمت اتاق برمیگشت تا سریعتر برگردن به عمارت کوهستانی. اونجا درحال حاضر امنترین مکان ممکن بود.
_یونگ افراد جین رد نامجون رو زدن. کار اونهاست!
یونگی فحشی داد و تلفن رو قطع کرد. مشخصا هیچکس از به دردسر افتادن یکی از روئسای اصلی بخش ژاپن خوشحال نمیشد!
در اتاق رو باز کرد و جونگکوک با شنیدن صدای در از جا پرید. ابرویی بالاانداخت:
_چهکار میکردی؟ دوش بگیر و آماده شو مجبوریم برگردیم.در اون لحظه اهمیتی به این نداد که لیتل مشغول انجام چه کاری بوده. صرفا باید به تکتک اون حرومزادهها نشون میداد که درگیری با باند سیلور چه عاقبتی داره.
بد شخصی رو برای تارگِت انتخاب کرده بودن. نامجون دوست صمیمی تهیونگ بود!
_ب-بریم؟ چرا انقدر یکدفعهای؟
کت چرمیاش رو برداشت و اون رو پوشید. موهای مشکی رنگش رو مرتب کرد و کلاه کاسکت و سوئیچ کاوازاکیاش *مدل موتور* رو برداشت.
_رد یکی از روئسای باند ام که بِلَکبَند اون رو گروگان گرفته زدن. باید افرادم رو برای برگردوندن اون بفرستم.پلیس در دل پوزخندی زد اما چهرهی نگرانی به خودش گرفت:_یعنی چه بلایی سرش آوردن؟ کسی تا به حال منو گروگان نگرفته!
تهیونگ خندید و دستش رو گرفت. کمکش کرد بلند بشه. تقریبا وقتی جونگکوک از درد کمر درحال ضعف کردن بود تهیونگ خم شد و دستش رو زیر زانوهای پسر انداخت.
شونهاش رو گرفت و اون رو بلند کرد. جونگکوک نالید و چنگی به شونهی مرد زد:
_ت-ته خیلی درد داره..._نگران نباش یکم استراحت کنی خوب میشی.
حقیقتا دلش از برخورد سرد مرد گرفت. اما به خودش نهیب زد که نباید توقع رفتار بهتری داشته باشه.
_باش...
تهیونگ زیر چشمی نگاهی به ابروهای گره خوردهی پسر انداخت و خندید.
_قهری؟
جونگکوک با پررویی سرش رو برگردوند:
_نخیر.
_چرا قهری
_نه نیستم.
_چرا هستی~
_ته بس کن!!
تهیونگ پسر رو درون وان آب ولرم گذاشت و سخت مشغول قلقلک دادنش شد.
شلیک خندههای جونگکوک بلند شد و به سختی تلاش میکرد تا از زیر دست تهیونگ فرار کنه.با تقلاهای شدید اون مقداری از آب داخل وان بیرون میریخت و باعث خیس شدن شلوار مرد میشد اما مشخصا تهیونگ در اون لحظه اهمیتی بهش نمیداد.
شنیدن آوای خندههای جونگکوک ارزش گلوله خوردن رو هم داشتن!
_خب بگو که آشتی کردی.
_وای وای باشه باشه آشتی کردم بس کن.
YOU ARE READING
Pink Rabbit Season.1
Fanfictionوضعیت: اتمام فصل یک✅️ کاپل:ویکوک🐯🐰 ژانر: پلیسی، اکشن، مافیایی، جنایی، اسمات، لیتلبرت و .. خلاصه⚠️: داستان از این قراره که جئون جونگکوک، مسئول حل پروندهی باند "خاکستر" میشه. باندی که توسط چهار رئیس اصلی که در چهار کشور چین، ژاپن، تایلند و کر...