تمام کانالهای خبری، شبکههای مجازی، صفحات روزنامهها و حتی گرافیتیهای هنرمندان گمنام بر روی بعضی از دیوارهای شهر انگار اخبار داغ آن روزها را یکصدا فریاد میزدند. حتی آن دسته از افرادی هم که علاقهای به این موضوعات نداشتند، لابهلای صحبت با اطرافیانشان از ماجرا خبردار شده بودند: یک قاضی مشهور در دادگاههای پکن که بر مصدر گروه قضات کشور و نمایندهی سازمان وکلای آزاد تکیه داشت، سه شب پیش به شکلی وحشیانه در ویلای شخصیاش به قتل رسیده بود.قتل، جنایت و خشونت عریان در دنیا موضوع تازهای نبود. علاوه بر آن، شخصیتهای دنیای قانون آنقدر هم در راس توجه و نگرانیهای عامه قرار نداشتند. شاید حتی نام این قاضی تا به حال به گوش اکثر مردم چین هم نخورده بود؛ اما حالا او با مرگش نقل مجالس و موضوع بحثی داغ میان ردههای مختلف جامعه شده بود. علت هم فقط مرگ او و نحوهی رخنمودش نبود، وگرنه خیلی زودتر از این در ذهن جامعه به دست فراموشی سپرده میشد. موضوع پروندهای بود که پیش از مرگ زیر نظر او جریان داشت.
تلویزیون ملی هم انگار آن روز دربست در اختیار گزارش قتل این شخصیت و کلا هر موضوعی بود که به آن مربوط میشد.
"- امروز صبح مراسم تشییع جنازهی قاضی هانشو فنگیی در قبرستان مشاهیر میهن با شکوه هرچه تمامتر برگزار شد. جمعیت زیادی برای وداع با او به اینجا اومده بودن! اگر بخوام فقط اسم انجمنها و سازمانهایی رو که حضور به هم رسوندن براتون بگم، احتمالا خوندن این خبر تا چند ساعت ادامه پیدا میکنه. از نمایندههای هیئت دولت، صنف قضات کشور، معاون دوم رئیس جمهور و شهردار شهر تا انجمن خیریهی نسوان و گروه موزیک پرطرفدارِ..."
کانال بعد.
- " -... رو وادار میکنه تا به این حادثه واکنش نشون بدن؟"
– "به نظر من، از لحظهای که این دادگاه آغاز شد، احتمال وقوع چنین حادثهای وجود داشت. جالبه بدونین فقط در پکن در هر هفته اقلا دو مورد از چنین محاکمههایی اون هم به شکل غیرعلنی برگزار میشن."
– "واو! پس خطر همیشه... "کانال دیگر:
- "... تا به کشورم خدمت کنم! فکر نکن ازت میترسم!
قانون..."یک فیلم یا سریال با موضوع کاملا قابل پیشبینی. کانال بعد:
- "... در سال ۱۹۸۳ میلادی، قاضی فنگیی با رای اکثریت بر کرسی ریاست هیئت قضات کشور نشست. او دوران طلایی و طوفانی قدرت خودش رو با ارائهی لایحهای جنجالبرانگیز در راستای تاسیس یک سازمان هیئتامنایی در قوهی قضاییه آغاز کرد که با داشتن اختیاراتی فراقانونی به نظارت مستقیم بر شیوهی صدور احکام جزایی در تمام..."وقتی کانال بعدی هم تصاویری زنده از آرامگاه قاضی فنگیی و مردمانی که هنوز بر سر قبرش میآمدند نشان داد، دادستان شیائو جان با بیحوصلگی تلویزیون را خاموش کرد و کنترل را روی میز کوچک کنار کاناپه انداخت. همین امروز صبح بود که با محافظت و نظارت شدید و محدودکننده در مراسم ختم شرکت کرده بود. جو به قدری امنیتی بود که او حتی نتوانست برای ادای احترام به جلوی سنگ مزار مقتول برود و فقط از لابلای بادیگاردهایی که برای آن روز دورهاش کرده بودند، به بدبختی با تنها فرزند قاضی دست داد و سرسری تسلیت گفت. بعد هم همانطور به سمت خروجی مشایعت و به سرعت به خانه بازگردانده شده بود. جان که با تاسف پوزخند میزد، سوار اولین و احتمالا آخرین ماشین لیموزین ضدگلولهای شده بود که مجانی در دسترسش قرار داشت.
YOU ARE READING
Broken Pieces
Fanfiction- من وانگ ییبو، زیر پرچم کشورمان سوگند میخورم که از تو در برابر هر خطری محافظت کنم! - من شیائو جان، در برابر کتاب قانون کشورمان سوگند میخورم که از تو در برابر بیعدالتیها محافظت کنم! مسیرشان در نقطهای به هم رسید که یکی از سر وظیفه و دیگری به خاط...