pt. 3

36 2 0
                                    

Minsung POV:
هان روی اون پای مینهو دراز کشیده بود و هنوز میلرزید و مینهو موهای هان رو نوازش میکرد و آروم میگفت:من اینجام سنجابه من اینجام!
هان یه دفعه بلند شد و نشست چشماشو مث بچه ها بعد از گریه پاک کرد و گفت:تو هم منو فقط به خاطر بدنم میخوای!

مینهو خندید و گفت:نه فققط به خاطر بدنت بلکه به خاطر عشقت قلبت و چیزی که هستی....

هان داشت لذت میبرد که مینهو اضافه کرد:و حتی بچه ی من که قراره تو شکم تو بزرگ بشه!

هان قیافه‌ی کیوت قهر به خودش گرفت و گرسنگیش رو کنترل نکرد پس داد زد:گشنمههه! پگوپاااااا!

مینهو خندید و گفت:باشه سنجابک الان برات یه چیز خوشمزه درست میکنم!

مینهو بلند شد و به آشپزخونه رفت و مشغول کار شد.... هان میتونست برای اولین بار حس عاشق بودن رو واقعیشو درک کنه...... از فکرش اومد بیرون و گوشیشو برداشت. . نوتیف ها ..... یا ابلفضضضضضضض!
🎈جونگین هیونگ🎈

۱۰ پیام

چانگ بین هیونگ 🤓

۲۳ پیام

فیلیکس یونگ بوکی 🫂

۳۳ پیام😐😑

هان دهنش باز موند و پیام هارو باز کرد... تمام این پیام ها توی گروه «اکیپ دوستیامون» اومده بود.....

فیلیکس:هان بهتری؟!

چانگ بین:یااا هانیییییی؟!

جو نگین:هانی خوبی؟

فیلیکس:مینهو چیکارت کرد شیطون؟

فیلیکس:نکنه به خاطر کارت تنبیهت کرده؟!

......
. ......
. ....
فیلیکس:آهههههه..... هیونجینمممممم!

چانگ بین:واییی بچه ها سونگیمن آن شد!

جو نگین:*ریپلای چانگ بین* 😒

هان تلفن رو خاموش کرد و دوباره یاد کارت شماره ها افتاد.... به مینهو که واقعا سیس سرآشپز های هات رو داشت خیره شد و با صدا و لحن بچه گونه ای پرسید:کارته کجاس؟

مینهو که روی پخت و پز فکوس کرده بود جواب داد:جایی که باید باشه! تو سطل آشغال....

هان چشماش گرد شد و آروم گفت:کثافت برای چی؟

مینهو خیلی جدی در حالی که داشت مواد رو توی قابلمه هم میزد گفت:به خاطر اینکه تو اگه هر شب بخوای یکی رو ددی صدا کنی و هر شب درد بکشی نه من آرومم نه خودت!

هان اخمی کردو گفت:اصن به تو چه من دوست دارم و به تو ربطی نداره!

مینهو یکدفه قاشق رو روی اوپن کوبید و جدی ولی عصبانی گفت:ربط داره! خیلی هم داره بچه سنجاب!

𝐌𝐲 𝐋𝐨𝐯𝐞𝐫 💏♂️ (Complete) Where stories live. Discover now