Minsung POV:
هان روی اون پای مینهو دراز کشیده بود و هنوز میلرزید و مینهو موهای هان رو نوازش میکرد و آروم میگفت:من اینجام سنجابه من اینجام!
هان یه دفعه بلند شد و نشست چشماشو مث بچه ها بعد از گریه پاک کرد و گفت:تو هم منو فقط به خاطر بدنم میخوای!مینهو خندید و گفت:نه فققط به خاطر بدنت بلکه به خاطر عشقت قلبت و چیزی که هستی....
هان داشت لذت میبرد که مینهو اضافه کرد:و حتی بچه ی من که قراره تو شکم تو بزرگ بشه!
هان قیافهی کیوت قهر به خودش گرفت و گرسنگیش رو کنترل نکرد پس داد زد:گشنمههه! پگوپاااااا!
مینهو خندید و گفت:باشه سنجابک الان برات یه چیز خوشمزه درست میکنم!
مینهو بلند شد و به آشپزخونه رفت و مشغول کار شد.... هان میتونست برای اولین بار حس عاشق بودن رو واقعیشو درک کنه...... از فکرش اومد بیرون و گوشیشو برداشت. . نوتیف ها ..... یا ابلفضضضضضضض!
🎈جونگین هیونگ🎈۱۰ پیام
چانگ بین هیونگ 🤓
۲۳ پیام
فیلیکس یونگ بوکی 🫂
۳۳ پیام😐😑
هان دهنش باز موند و پیام هارو باز کرد... تمام این پیام ها توی گروه «اکیپ دوستیامون» اومده بود.....
فیلیکس:هان بهتری؟!
چانگ بین:یااا هانیییییی؟!
جو نگین:هانی خوبی؟
فیلیکس:مینهو چیکارت کرد شیطون؟
فیلیکس:نکنه به خاطر کارت تنبیهت کرده؟!
......
. ......
. ....
فیلیکس:آهههههه..... هیونجینمممممم!چانگ بین:واییی بچه ها سونگیمن آن شد!
جو نگین:*ریپلای چانگ بین* 😒
هان تلفن رو خاموش کرد و دوباره یاد کارت شماره ها افتاد.... به مینهو که واقعا سیس سرآشپز های هات رو داشت خیره شد و با صدا و لحن بچه گونه ای پرسید:کارته کجاس؟
مینهو که روی پخت و پز فکوس کرده بود جواب داد:جایی که باید باشه! تو سطل آشغال....
هان چشماش گرد شد و آروم گفت:کثافت برای چی؟
مینهو خیلی جدی در حالی که داشت مواد رو توی قابلمه هم میزد گفت:به خاطر اینکه تو اگه هر شب بخوای یکی رو ددی صدا کنی و هر شب درد بکشی نه من آرومم نه خودت!
هان اخمی کردو گفت:اصن به تو چه من دوست دارم و به تو ربطی نداره!
مینهو یکدفه قاشق رو روی اوپن کوبید و جدی ولی عصبانی گفت:ربط داره! خیلی هم داره بچه سنجاب!
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐋𝐨𝐯𝐞𝐫 💏♂️ (Complete)
Romanceحتی فکر کردن به اینکه یه گروه سرد بخوان با یک گروه عادی دوستی تشکیل بدن هم سخته چه برسه به اینکه عملی بشه..... (کامل شده)