pt. 7

17 4 0
                                    

کمپانی AFA
صدای پوشه ها که از توی قفسه ها افتادن اتاق رو پر کرد، مینهو وارد اتاق شد و دید در انبار فایل ها بازه و صدا دقیقا از اونجا اومده، آروم به سمت در حرکت کرد و دوروبرشو نگاه کرد که یکدفعه یکی که پشتش به مینهو بود با کله بالا اومد و کلش صاف خورد تو قفسه..... مینهو خندشو کنترل کردو گفت:خوبید؟!

شخص که برگشت چان رو داشتیم که داشت سرشو میمالید، با لحنی خنده دار گفت:چه توقعی داری دیوونه؟!

مینهو کنترل خندشو از دست داد و شروع کرد بلند بلند خندیدن و وسط خنده هاش گفت:خاک بر سرت....... دهنتو سرویس فک کردم از بچه های عادی شرکتن لعنتی!

چان با شیطنت گفت:ببند دهنو.... ها راستی زنت زنگ زد!

مینهو که فایل های روی زمین رو با کمک با صورتی جدی گفت:ما کی ازدواج کردیم که خبر نداریم؟!

هیونجین وارد انبار شد و به دیوار تکیه داد خنده ای کرد و گفت:خنگه خدا هانو میگه دیگه!

مینهو نرم زد تو صورت چان و فایل های جمع شده رو برگردوند تو قفسه:دهن هر دوتون سرویس خب حالا چی گفت؟

چان از رو زمین بلند شد و در حالی که لباسشو مرتب میکرد آروم گفت:هیچی فقط گفت که بهت بگم بهش بزنگی

مینهو سرشو به علامت تایید تکون داد به سمت در انبار رفت و هیونجین که از عادت اسپنک های مینهو خبر داشت خودشو کشید عقب اما موفق نشد در بره و مینهو عزیز و گرامی یه اسپنک زد و در رفت

هیونجین هوفی کشید و رو به چان گفت:یعنی من نمیدونم این با باسنای ما چه مشکلی داره.....

چان خندید و در حالی که با هیونجین از انبار خارج میشد سرشو تکون داد

........
مینهو گوشیش رو برداشت و شماره ی هان گرفت:

هان:سلام مینهوم!

مینهو:سلام! سنجابکم!

هان :خوبی؟ کارا چطور پیش میره؟

مینهو:ای بد نیست.... چان گفت زنگ زدی.... چیزی شده؟

هان:ها نه....اتفاق خاصی نیوفتاده فقط خواستم بگم که منو اکیپ امروز میریم بار......

مینهو:بار؟ کدوم بار؟ چه نوع باری؟

هان:مینهو...... اذیت نکن بچه ها باهام هستن.... بار گی هاست!

مینهو:من بهت اعتماد دارم ولی تو این یه قضیه شرمندتم نمیتونم اجازه بدم بری

𝐌𝐲 𝐋𝐨𝐯𝐞𝐫 💏♂️ (Complete) Donde viven las historias. Descúbrelo ahora