(دلیل خاصی برای این عکس پارت آخر نداشتم فقط دنبال عکس با استایل سفید بودم زیاد بود ولی این چشمو گرفت😐😐😐😐)
آپارتمان مینسونگ:
مینهو نگاهی به هام که مشغول تا کردن لباسا بود کرد و بدون اینکه هان متوجه بشه یواشکی لباسارو پرت کرد تو چمدون بدون جمع کردن و وقتی سرشو چرخوند دید سنجاب عصبانی دست به سینه وایساده..مینهو یه پرش کوتاهی از ترس کرد و سریع لباسو برداشت و گفت:حواسم نبود!
هان که نتونست خودشو کنترل کنه زد زیر خنده و خودشو پرت کرد تو بغل مینهو
مینهو:یااااا ترسیدممممم!دیگه لپاتو اونطوری باد نکن وگرنه میخورم شون چیزی نمیمونه هااااا!
هان خندید و مینهو شروع کرد به قلقلک دادن هان کرد و هام فقط خندید که یه دفعه صدای کوبیده شدن چیزی به در اومد.... هروقت از جا پریدن و هان سریع به سمت در دویید و درو باز کرد.......
~آخخخخخ دستتتتمممم~
هان شوکه شد و سریع درو تا نیمه بست تا دست بدبخت از لای در دربیاد مینهو به سمت در دویید و با چانگ بین و سونگمین مواجه شد اومد حرف بزنه که چانگ بین گفت:خووو یواش وا کن این لامصبو!
هان:یااااا خو تو اصن دستت لا در چیکار میکرد!؟
سونگمین چانگ بین رو هل داد و هردوشون افتادن تو دقیقا رو هم سونگمین گفت:دستم درد گرفت خب من نمیدونم دو هفته میخوایم بریم لب ساحل تو چرا باید وسایل ورزشیتم برداری بیاری!
چانگ بین آروم نشست و سونگمین رو کنار زدو گفت:خوب آخه قربونت بشم من، من ورزش نکنم میمیرمممممم!
سونگمین قهر کرد و گفت:فقط به فکر خودتی!
بعد از گفتن این حرف بلند شد و با کشیدن چمدون به یه سمت از آپارتمان مینسونگ رفت و چانگ بین هم دنبالش که منت بکشه..... هان هوفی کشید و گفت:نگا کنا اگه این سفرمون ریده نشد توش.....
مینهو نفس عمیقی کشید و درو بست... تو مدت زمانی که هان و سونگمین چمدون ها رو جمع و جور میکردن مینهو به هیونجین پیام داد:
مینهو: هیونجین چیشد؟
هیونجین:چی چی شد؟
مینهو:مغزتو برم..... یوجین و جد و آبادش!
هیونجین:ها اون هیچی آقا اوکیه..... بعد از اون روزی که تو صحنه جرم و کشتن یوجین رفتم پلیسا مث اینکه کلا کل شرکت اونو و آدماشو دستگیر کردن....
مینهو:مطمعن باشم؟ هیونجین..... ما قراره از دوست پسرامون تو سفر خواستگاری کنیم و اگر اتفاقی بیوفته بدبخت میشیم و زندگیمون نابود میشه....
هیونجین:میدونم..... راستی زمین کنار ساحل آماده شد عکسشو برام فرستادن ببین خوبه؟
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐋𝐨𝐯𝐞𝐫 💏♂️ (Complete)
Romanceحتی فکر کردن به اینکه یه گروه سرد بخوان با یک گروه عادی دوستی تشکیل بدن هم سخته چه برسه به اینکه عملی بشه..... (کامل شده)