pt. 5

29 4 0
                                    

Minsung POV:
A week later......

هان توی اتاق مطالعه بود و داشت دنبال لیست لوازمی که برای مسافرت گروهی نیاز داشت میگشت...... کم کم خسته شد و داد زد:مینهو آاااا اون لیستی که اون روز نوشتم برای سفر کجاس؟

مینهو که داشت خوراکی های توی راه رو به زور تو چمدون جا میکرد گفت:نمیدونم..... دیروز خودت کذاشتیش رو میز مطالعه اونجا نیست؟

هان که هنوز داشت میگشت از تو اتاق گفت:نه هر چی میگردم نی انگار آب شده رفته تو زمین!

مینهو که بالاخره موفق شد نفس عمیقی کشید و به سمت اتاق مطالعه رفت تا به هان کمک کنه..... قفسه هارو چک کرد.

مث اینکه واقعا لیست غیب شده بود...... مینهو که داشت پشت گردنشو میخاروند گفت:مث اینکه واقعا نیست

هان با حالت کلافه ای گفت:لعنتی! حالا منم یادم نمیاد فیلیکس چی گفته بود بردارم که!

مینهو تعجب کرد تو حالت کان فیوزی گفت:فیلیکس؟ در مورد چی؟

هان کلافه جواب داد:بابا هوا اونجا مث سگ گرمه منم اصن دوست ندارم صورتم بسوزه..... سفید ترین عضو گروهمون فیلیکس بود منم از اون کمک خواستم...

مینهو زبونشو گذاشت زیر لپ راستش تا خندشو کنترل کنه..... هان با حالت کیوت و عصبانی گفت:به چی میخندی کیثافت؟

مینهو با کنترل خنده گفت:هان مطمعنی پسری؟

هان زبونشو آورد بیرون و گفت:چیه حسودیت شد روتین پوستی دارم؟!

مینهو سرشو تکون داد و گفت:نه.... کی گفته.... به هر حال.... مهم نیست..... میرم خودم برات کرم مرم میگیرم....

هان بازوی مینهو رو گرفت و کیوت گفت:برام آب نبات چوبی میخرییییی؟؟؟؟ لطفاااا؟؟؟؟؟

مینهو خندید و لپ هان و کشید.... سرشو به علامت تائید تکون داد و کتشو برداشت تا بره بیرون که هان داد زد:مینهو آاااااا!

مینهو چیزی رو فراموش کرده بود و گفت:اوخ اوخ یادم رفت.... ببخشید سنجابکم!

مینهو به سمت هان برگشت و روی لب های هان بوسه ای شیرین و کوتاه گذاشت دستی تکون داد و از اتاق خارج شد.... هان نفس عمیقی کشید و لبخند زد.... گوشیشو برداشت و شماره جونگین رو گرفت.....

بوق اول..... بوق دوم..... بوق سوم..... بوق چهارم....
هان زمزمه کرد:چرا برنمیداره؟
و.....
جونگین:الو الو

هان:سلام چطوری خوبی.... چان خوبه؟

جونگین:خوبه سلام میر....... نکن نکننننننننن!

𝐌𝐲 𝐋𝐨𝐯𝐞𝐫 💏♂️ (Complete) Where stories live. Discover now