- step 08

446 48 7
                                    

کلافه خودکارشو از روی میز برداشت و دوباره با دقت به برگه خیره شده..هر چقدرم توی ریاضی خوب بود، به تاریخ که می‌رسید فلیکس افتضاح ترین بود!

خودکار شو روی شقیقه اش گذاشت و با اخم نسبتا ریزی سوالا رو مرور کرد..فاک! واقعا هیچی بلد نبود

نگاهی به دبیر سو کرد و با دیدن اینکه حواسش پرته، آرون زمزمه کرد : پیس پیس! هیونجین؟

با نگرفتن جوابی، ادامه داد : هوانگ فاکینگ هیونجین؟ صدامو میشنوی؟

دستشو برد عقب که به پای هیونجین ضربه بزنه اما دستای هیونجین زودتر شکارش کردن
با تعجب تکونی خورد و گفت : چه غلطی میکنی؟

دستشو برد عقب که به پای هیونجین ضربه بزنه اما دستای هیونجین زودتر شکارش کردنبا تعجب تکونی خورد و گفت : چه غلطی میکنی؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

هیونجین دستشو ول کرد و فلیکس با دیدن کاغذ کوچیکی که کف دستش بود، دلیل کارشو فهمید و با هیجان شروع به نوشتن جوابا کرد..

هوانگ هیونجین فقط تو یه درس خوب بود که اونم تاریخ بود!

.
.
.

با دیدن مینهو، دستی تکون داد و دویید سمتش : هیونگ!

مینهو : اوه لیکسی! اون دراز کجاست؟

هیونجین از کلاس بیرون اومد و در حالی که دستاش توی جیبش بود، به دیوار تکیه داد : اینجام..

فلیکس نگاهی بهش کرد و گفت : توجه نکن امروز دفتر طراحی شو جا گذاشته خونه و به جاش مجبور شده به حرفای مرخرف دبیر کیم گوش بده..

مینهو : خاک بر سرت! تا کی میخوای انقد بیخیال باشی بچه؟

هیونجین شونه ای بالا انداخت و مینهو جوری که فقط فلیکس بشنوه گفت : مطمعنی موضوع فقط دفتر طراحیشه؟

فلیکس : نمیدونم هیونگ..بهم چیزی نمیگه!
سر امتحان تاریخ امروزم خوابیده بود! باورت میشه؟ هیونجینی که سر هر امتحان کلی استرس میگیره و مدام سوال میپرسه امروز خیلی بیخیال خوابیده بود!

مینهو : سعی کن ازش حرف بکشی..نمیشه همه چیزو تو خودش بریزه

فلیکس سری تکون داد و مینهو لپ شو محکم کشید، فلیکس اخمی کرد و دستشو روی لپش‌ گذاشت : هیونگ!

مینهو : خیلی کیوتن خب!

و دوباره لپ شو کشید که صدای اعتراض فلیکس بالا رفت : یااا! درد میگیرههه!!

مینهو به قیافه ی بامزش خندید و خواست دوباره لپ شو بکشه که هیونجین، فلیکسو بغل کرد و مینهو رو آروم هول داد عقب : هیونگ! اذیتش نکن..

مینهو به قیافه ی بامزش خندید و خواست دوباره لپ شو بکشه که هیونجین، فلیکسو بغل کرد و مینهو رو آروم هول داد عقب : هیونگ! اذیتش نکن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

مینهو در حالی که میخندید سری تکون داد و گفت : من دیگه میرم سر کلاس..میبینمتون!

فلیکس : میبینمت هیونگ!

هیونجین : خدافظ!

فلیکس از بغل هیونجین در اومد و گفت : جدیدا سوپرمن شدی! مارول زیاد نگاه میکنی؟

هیونجین پوکر بهش خیره شد و چیزی نگفت و بدون اینکه منتظر فلیکس بمونه رفت سمت حیاط، فلیکس دویید دنبالش و گفت : یا! نمیخوای بگی چته؟ میدونم موضوع فقط دفتر طراحیت نیست!

هیونجین : چیزیم نیست لیکس!

فلیکس چیزی نگفت و اصرار نکرد..میدونست خود هیونجین به موقعش بهش میگه اما..امیدوار بود این اتفاقا زودتر بیوفته

𝖥𝗋𝗂𝖾𝗇𝖽𝗌 𝗈𝗋 𝖬𝗈𝗋𝖾?Where stories live. Discover now