ثانیه ها...دقیقه ها...شاید هم ساعت ها بود که به دیوار طلایی رنگ رو به روش خیره شده بود و توی فکر فرو رفته بود، عادت کردن به این ظاهر عجیب برای مون سوا قطعا سخت بود...دندون های نیش بلند و تیز، چشم های قرمز و خون سیاه...نگاهش رو از دیوار گرفت و به جونگکوک که کنارش روی میز نشسته بود و اون هم مثل دختر در فکر فرو رفته بود خیره شد...بلاخره به خودش جرعت داد و با صدای ضعیف و دو رگه ای پرسید:
-واسه چی...اینکارو کردی؟
جونگکوک بدون نگاه کردن به دختر زمزمه کرد:
-شجاعتت گل کرده سوا...فکر کردم بیشتر از دو کلمه نمیتونی حرف بزنی!
-جوابمو بده...
پسر به سمتش برگشت و با چشم های قرمزش، سرتا پای دختر رو برانداز کرد و گفت:
-چیکار؟
-احمق نباش جئون!برای چی گازم گرفتی؟چرا منو خون آشام کردی؟
پسر پوزخندی زد و دوباره به طرف میز برگشت:
-اینجوری خواستنی تر میشی...فقط اگه خودت به چشم های قرمزت نگاه میکردی!
دختر با عصبانیت مشتش رو به دیوار کوبید و داد زد:
-جوابمو بده حرومزاده آشغال!
جونگکوک با جدیت تمام از روی میز بلند شد و به طرف دختر اومد و دستش رو توی دستش گرفت و شروع کرد به فشار دادنش:
-از حدت فراتر نرو جئون مون سوا!
مون سوا با عصبانیت به چشم های قرمز پسر زل زد اما به محض اینکه عوض شدن رنگ چشم های جونگکوک دید ، دنیا براش گنگ و محو شد...
جونگکوک با پوزخند مسخره ای به چشم های بنفش شده ی مون سوا زل زد و و گفت:
-به این سرعت هیپنوتیزم شدی؟
مون سوا بدون حرف به جونگکوک خیره موند و سرش رو به بخاری خاموشی که دستش قبلا بهش بسته شده بود تکیه داد...جونگکوک سرش رو به سمت مون سوا آورد و آروم شروع کرد به بوسیدن دختر و این بار، مون سوا برخلاف خواسته قلبش و بخاطر اثرات هیپنوتیزم شروع به همکاری کردن کرد...
جونگکوک داشت از بوسه لذت میبرد که درهمون لحظه، مون سوا اون رو با شدت هل داد و دوباره با چشم های قرمز شده اش بهش زل زد :
-داری چیکار میکنی؟
جونگکوک با تعجب به دختر خیره شد و زیر لب گفت:
-امکان نداره...فقط در صورتی که خودم بخوام میتونم دست از این کار بردارم ولی تو...
من سوا لب خونیش رو لمس کرد و با ترس دستاش رو روی سرش گذاشت و موهاش رو به هم ریخت.
-نه نه نه...
ناخن هاش رو روی سرش میکشید و موهاش رو توی صورتش میریخت و جونگکوک فقط با بهت به اون صحنه خیره شده بود...
YOU ARE READING
ماه قرمز | Red moon
Vampire| استریت | هوانگ مون سوا، دانشجوی سال سومی رشته ی برنامه نویسی... چی میشه اگه از یه مغازه ی عجیب و غریب دوربین گرون قیمتی رو بخره که اجساد رو زنده میکنه، و بعد از جسد جئون جونگکوک، قدرتمند ترین ومپایر دنیا که داخل موزه بوده عکس بگیره؟ "جونگکوک با تع...