با حس عجیب و همراه با دردی که تو بدنش پیچید، چشاشو باز کرد و صدای ترسیده دختری رو نزدیکی خودش شنید:
_به هوش امد.....جناب مین سان و یونا شی رو صدا بزنید بگید پسره به هوش امد
چشاشو چند بار بی رمق باز و بسته کرد و بعد از شفاف شدن دیدش به اطراف نگاه کرد، هنوز داخل همون اتاق بود با این تفاوت که این بار روی تخت کهنه و زوار در رفته گذاشته بودنش که ملافهی روش بوی نم اتاق رو به خودش گرفته بود.
دختر جوان که کنارش بود خودشو سمت پسر خم کرد و خواست چشاشو معاینه کنه که جیمین سرشو به چپ و راست چرخوند و مانع دختر شد:
_لجبازی نکن بذار معاینت کنم داشتی میمیردی
پسر بدون اعتنا به حرف دختر تن خسته و رنجورشو بالا کشید و سعی کرد که تکیهاشو به تاج شکسته تخت بده،کل بدنش درد میکرد و سرش تیر می کشید، به اون سیگار لعنتی نیاز داشت تا یکم درد بدنش کم بشه.
با هر چی توان داشت لبای خشک و بهم چسبیدهاشو باز کرد:
_من...من چِم شد...شده بود؟
دختر همونطور که داشت کیف پزشکیشو مرتب میکرد جوابشو داد:
_بذار راحتت کنم آقا...تو معتاد شدی و وقتی اون ماده رو نتوستی به بدنت برسونی عضلاتت شروع کرده به درد گرفتن و از اونجایی که بدنت ضعیف شده از هوش رفتی
پسر اشک گوشه چشمشو با دستش پاک کرد و سرشو به عقب برد، انگار زندگیش داشت تموم میشد و باعث و بانیش تنها خودش بود اما پشیمونی الان چه فایدهی داشت؟
در با شدت باز شد و مین سان همونجور که با انگشتش بین دندونشو پاک میکرد وارد شد و خودشو به اونا رسوند:
_اه پسرررر...منو ترسوندیییی
نگاهشو از اون کفتار پیر گرفت و به دیوار داد،کاش میشد صدای نکرهاشو نشنید:
_باورم نمیشه که همسر کیم تهیونگ وارث بزرگ ایل نام اینطوری بوده باشه...
لبخندشو جمع کرد و صورتشو نزدیک صورت زیبای پسر آورد:
_یه معتاد خمار...
جیمین با حرص سمتش چرخید و تفشو به صورت حال بهم زنش انداخت، مرد با خنده از پسر عصبی رو به روش فاصله گرفت و صورتشو پاک کرد:
_زیادی چموشی پسر
مین سان براش سوپ و چند تیکه نان آورده بود اما هیچ میلی به خوردن نداشت، ضعف بدنیشو حس میکرد اما نمی خواست چیزی بخوره تمام حواسش پیش خانوادش بود، پیش پسراش و بیشتر از همه پیش تهیونگ...چند روزی گذشته بود اما خبری ازش نبود ، حتما بدون جیمین راحت بود، لابد بعد از مدتی پسراش هم فراموشش میکردن و شاید تا چند وقته دیگه یونا رو به عنوان مادرشون می پزیرفتن.
YOU ARE READING
Fake Marriage:ازدواج سوری
Fanfictionپسری از جنس ضعف و بی کسی در مقابل مردی از جنس اصالت و قدرت ازدواجی سوری در پی اعتمادی به حقیقت کاپل : ویمین ژانر: امگاورس/خانوادگی/اسمات روز های آپ: پنجشنبه ها