Part 6

118 19 16
                                    

مینهو عصبی بود ولی سعی میکرد چیزی نگه تا بلکه حال فلیکس بدتر نشه ولی اخه چقدر تحمل میکرد؟ اون رسما با اینکارش داشت قاتل میشد.
تنفر چشماشو کور کرده بود اونم نه هر تنفری ، خودشم میتونست سایه مینهوا رو با تیر بزنه ولی نه در این حد که از هرکسی که اون زن به زبون بیاره متنفر شه.

همینجوری که راه میرفت توی اتاق پسر کوچیکتر حس سر گیجه میکرد و بالاخره اعتراض کرد.

-هیونگ میشه چند لحظه بشینی؟ سرم گیج رفت.

همین تلنگر کافی بود تا مینهو خشم افسار گسیخته اش و رها کنه و بذاره سر فلیکس آوار شه.

- اصلا تو میدونی داشتی چیکار‌میکردی؟ با وجود تمام ریسکا وتذکرات من تو کار خودتو کردی و‌ترجیح دادی  اون پسر و با تقلب وارد این خونه کنی، کی‌میدونه  هدفش چی بود؟؟؟ اصلا اگه هیونجین نمیرسید چی؟چجوری اینقدر بی مسئولیتی و میذاری نفرت و انتقام‌بهت غلبه کنه!چرا سعی نمیکنی تغییر کنی و با دید بهتر به ادمای اطرافت نگاه کنی و همشونو قاتل فرستاده از مینهوا در نظر نگیری!!!کی‌میدونه دفعه بعد چی میشه؟ تا کی میخوای دردسر درست کنی؟؟

فلیکس که خودش به زور سعی میکرد بغضشو قورت بده با داد مینهو کارش سخت تر شد و از جاش بلند شد و دستای مشت شده اش رو به کناش پاش چسبوند و سعی کرد لرزششو پنهون کنه.

-فکر میکنی من دلم میخواست به همه اینقدر بی اعتماد باشم؟ فکر کردی دوست داشتم با ترس زندگی کنم؟ د اخه تو‌ لعنتی چی‌ میدونی؟ چی‌میدونی من از دست این زن چی کشیدم؟ نمیدونی که از هرچیزی که بهش ربط داره متنفرم . حتی چیزی که قبلا توسط اون لمس شده ام باعث‌انزجارم‌میشه .

برق توی چشمای فلیکس قبل از اشکی ناخونده میدادن و باعث شدن مینهو هرگونه گاردی داره رو پایین بیاره و جلو بره تا پسر و بغل کنه ولی فیلیکس‌قبلش خودش و عقب کشید.

-ت..توئم مثل همونایی .. هیچکدومتون جای من نیستید بفهمید بقیه با تحقیر نگات کنن یعنی‌چی .

قبل اینکه مینهو بتونه چیزی بگه پسر وارد حمام اتاقش شد و در پشتش بست‌و قبل هرچیزی‌ ماسکشو دراورد و گذاشت و اشکاش گونه هاش رو خیس کنن و روی زمین نشست.

مینهو دستشو لایه موهاش کشید و سعی کرد آروم باشه و ببینه باید چیکار کنه. حالا که هیونجین قرار بود پا توی خونش بذاره قضیه خطرناک تر میشد . نمیدونست هدف اصلی پسر چیه ولی خوب بنظر نمیرسید.

مردد سمت در رفت و جوری که فلیکس بشنوه گفت

-مراقب خودت باش، یادت نره موهاتو‌خوب خشک کنی. کاری داشتید صدام کنید. ارباب.

The Pearl Mask Where stories live. Discover now