_ اولین و سادهترین چیزی که در علوم ستارهشناسی باید بلد باشین چارت تولده. هر فرد بسته به تاریخ و محل دقیق تولدش سرنوشتی متفاوت رو با خودش حمل میکنه. اما خوندن چارت کیهانی کاری نیست که چند تا دانشجوی ترم اولی از پسش بربیان. بنابراین قدم به قدم پیش میریم. امروز میخوام به شما محاسبه کردن عدد زندگی رو یاد بدم. کسی میدونه عدد زندگی چیه؟
تا به حال چیزی راجع به عدد زندگی نشنیده بودی. در دنیای انسانها مطالعات زیادی راجع به ستارهشناسی و فیزیک داشتی، اما علوم غریبه با فیزیک و منطق خیلی همپوشانی نداشت. این بیشتر شبیه جادوگری بود.
کنار تو تیونگ فورا دستش رو بالا برد و بعد از کسب اجازه شروع به توضیح دادن کرد:_ عدد زندگی اطلاعات زیادی از شخصیت فرد و مسیر زندگیاش میده و با محاسبه سال، ماه و روز تولد فرد به دست میاد.
استار سرش رو تکون داد و درحالی که به سمت تخته سیاه میرفت گفت:
_ کاملا درسته. با این که اطلاعاتی که عدد زندگی به ما میده خیلی کمه، ولی برای این که دستتون راه بیوفته و بدونید چطور باید در علم ستاره شناسی با اعداد کار کنید به درد میخوره. حالا همهاتون یک گچ بردارید و مثل من روی تخته مقابلتون تاریخ دقیق تولدتون رو به میلادی بنویسید.
حالا میفهمیدی چرا جلوی همه یک تخته سیاه کوچیک و چند تا گچ قرار داشت. شما فقط قرار نبود چهارتا ستاره ریز و درشت رو تحلیل کنید. این کلاس، جایی برای محاسبات بود. و تو هم که در این زمینه استاد بودی. یک گچ سفید برداشتی و تاریخ تولدت رو نوشتی. اعداد رو درست مثل استاد با فاصله از هم رسم کردی. سپس منتظر شدی تا قدم بعدی رو یادتون بده.
_ حالا هر کدوم از اعداد روز، ماه و سال تولد رو جداگانه جمع کنید تا به یک عدد تک رقمی برسید. مثلا برای تاریخ تولد ۱۹۷۹/۰۸/۳۰ عدد روز، ۳۰ هست پس دو عدد رو با هم جمع میکنیم و اگه به جمع دو رقمی رسیدیم، مجددا جمع رو ادامه میدیم تا به یک تک رقمی برسیم. ۳ =۳+۰، عدد ماه، ۰۸ هست پس ۸ =۰+۸، عدد سال ۱۹۷۹ هست، پس چهار عدد رو جمع می کنیم ۲۶ =۱+۹+۷+۹.و بعد این جمع کردن رو باز ادامه میدیم تا به یک تک رقمی برسیم. ۸=۲+۶
فرمول سادهای بود، ولی چون دقت و محاسبات پی در پی میخواست بعضی در میانه راه به مشکل خوردن. ابر کنار دستشون رو برمیداشتن و بعد از پاک کردن تخته مجددا مشغول نوشتن اعداد میشدن. تو سریعترین فردی بود که به سه عدد تک رسیدی و حتی وقت کردی به تیونگ هم برای محاسبه اعدادش کمک کنی. جمعهای ساده برات شبیه یک بازی به عنوان زنگ تفریح بود و باعث شد از این کلاس بیشتر خوشت بیاد. اما کارتون هنوز تموم نشده بود. مطمئنا سه عدد متفاوت قرار نبود عدد زندگی باشه. ولی از اونجایی که هنوز همه نتونسته بودن به انجام دادن چند جمع ساده فائق بیان، باید منتظر میموندین. در همین حین سنگینی نگاه کسی رو روی خودت حس کردی و بدون این که حتی لحظهای فکر کنی میدونستی کی داره با چشمهاش تو سرت سوراخ ایجاد میکنه. کمی صبر کردی تا این حس ناخوشایند از بین بره، ولی وقتی همچنان حس کردی شخصی نگاهت میکنه صبرت تموم شد و برگشتی و به چشمهای هیونجین زل زدی. پسر روی میزش خم شده و صورتش رو روی دستش گذاشته بود و جوری نگاهت میگرد انگار درحال تماشای یک نقاشی در گالری هنریه. لبش کمی به یک سمت بالا رفته بود و سخت میشد تشخیص داد درحال پوزخند زدنه یا فقط چون صورتش رو به دستش تکیه داده لبش به سمت بالا کش اومده.
YOU ARE READING
Haris Academy |Hyunjin/Taeyong| (xreader)
Fanfictionاینجا یک دنیای عادیه. درس بخون، بعدش هم اگر نمرههات خوب بود در یکی از سه دانشگاه برتر کل دنیا پذیرش میگیری. یک آینده خوب، شغل توپ و پردرآمد. ولی نه، وایسید، این عنصر ناموزون چیه وسط دنیای عادیِ ما؟ اجازه بدین با ذرهبین نگاهش کنم. آها! دیدمش. چیز...