•میدونستین پسر من داره ازدواج میکنه خانما؟
تمام خانم هایی که اونجا بودن و اکیپ بودن و معلوم بود که حداقل بالای 60 سال هستن درحالی که داشتن کوهنوردی میکردن باهم حرف میزدن یک دفعه با شنیدن این حرف "چی" بلندی گفتن و با شوک به خانوم جئون که اسمش می سو بود خیره شدن
*می سو الان جدی ای؟
•چرا دروغ، پسرم داره ازدواج میکنه ماه بعد
*واقعا براش خوشحالم
خانم لی که اسمش یونگ سو بود گفت و بعد از تموم کردن حرفش به سمت می سو رفت تا بغلش کنه
مدتی توی بغل هم بودن و وقتی دراومدن سوال هایی از روی کنجکاوی بقیه شروع شد
*حالا که گفتی، با پسر یا دختر؟
•پسره من اگر ادم بشو بود که با دختر، ولی حیف که ادم نمیشه، برای همین با یه پسر داره ازدواج میکنه
*جدیدا ازدواج و قرار گذاشتن دو پسر انگاری مد شده ها
خانوم پارک این رو با حرص گفت چون پسر خودش هم "جیمین" با یک پسری به نام "مین یونگی" قرار میزاشت.
•اره خب ولی چی بگیم؟ زندگی خودشون تصمیمات خودشون.
*خب خب خب منم یه سوال دارم
خانوم کیم که اسمش سه کیونگ بود این رو گفت و منتظر بود تا حرف های بقیه تموم شه تا سوالش رو بپرسه
•جونم سه کیونگ، بپرس
*توی امریکا یا کره؟
~هردو
می سو با بیخیالی گفت جوری که انگار اتفاق خاصی نیست، ولی محض رضای خدا بقیه خانمایی که اونجا بودن ارزوشون بود که بچشون بره چون واقعا از وجودش توی خونه خسته شده بودن
*منظورت از هردو چیه؟
•خب سادست، یکبار امریکا میگیره، بعدش میاد اینجا و دوباره میگیره
*عه پس عالیه !
•بنظرم یذره استراحت کنیم؟ من خیلی پاهام درد گرفت
*اره بیا استراحت کنیم چون من دارم جوون مرگ میشم
*جوون مرگ؟ خیر سرت 65 سالته
*یونگ سو خفه میشی یا خفت کنم عشق قشنگم؟
خانم پارک که اسمش سه جین بود با لحن تهدید امیزی گفت و منتظر ری اکشن یونگ سو بود تا ببینه حمله کنه یا عقب بکشه
*غلط خوردم عشق قشنگم
سه جین دید که وضعیت ارومه و نیازی به حمله نیست با یک "افرین" کار رو یک سره کردو نشست.
خیر سرش واقعا 65 سالشه ولی داره کوهنوردی میکنه هرهفته، پاهاش و کمرش دارن از بین میرن
YOU ARE READING
More Than Friends | Vkook
Fanfictionکیم تهیونگ مدیر بزرگ ترین شرکت مدلینگ کره ی جنوبی که دایره ی دوستای صمیمیش توی جونگکوک و فلیکس خلاصه میشه. جونگکوک وقتی 17 سالش بوده، برای ادامه تحصیل به امریکا میره و ده سال از عمرشو اونجا میگذرونه که بعد از ده سال بنا به دلایلی مثل انتقال یافتن ب...