𝟰 - 𝗟𝗜𝗦𝗔??

45 7 19
                                    

-کوک باید بگم که موقع عصبانیتم مسخره بازی درنیار؟؟

تهیونگ با صدای بم، همینطور که موقع حرف زدن نفساش به صورت جونگکوک میخورد و لباش با لبای جونگکوک اتصال پیدا کرد گفت..

تهیونگ معمولا اینجوری رفتار نمیکرد، معمولا رفتارش زیادی صمیمی و دوستانه و داداشی طور بود.. اما از وقتی کوک برگشته انگار یه اتفاقایی توی قلبش داره میفته.. مثلا وقتی کوک رو با یکی دیگه میبینه که داره گرم میگیره عصبی میشه.. یا اینکه میبینه یکی لمسش کنه عصبی میشه.. میخواد بیشتر باهم وقت بگذرونن و از همه مهمتر.. لمسای فیزیکی جزعی.. ولی اسم این عشق نیست، درسته؟؟ فقط هوسه، کافیه به پارتنر های سکسش فقط زنگ بزنه.. وگرنه کی عاشق دوستش میشه؟؟ اونم هرکسی نه، بیبی بانیش.

+برو گمشو عقب عه

جونگ کوک این رو گفت و تهیونگ رو هل داد جلو.. واقعا نفسش داشت بند میومد و یه اتفاقی داشت میفتاد.. ضربان قلبش بالا رفته بود.. نه بابا امکان نداره.. فقط یه چیز کوچیک بود، اره، چون نفس نکشیده بود قلبش درد گرفت و ضربانش بالا رفت.

تهیونگ که کل مدت لبخند روی لبش بود برگشت سرجاش

-کوک

جونگ کوک زیرلب "هوم" ای گفت و نگاهشو از زمین به تهیونگ داد

-نظرت درمورد اردوی تفریحی،فقط برای مدلا چیه؟

جونگکوک "چی" بلندی گفت و که تهیونگ مجبور شد یذره با گوشش بخاطر درد ور بره

-وحشی به فکر حنجرت باش

+ببین خوبه ولی زوده

-منظورت چیه

+اخه تازه طبقه رو تعویض کردین، کلی هم کار داریم، بنظرم بنداز برای بعد از اینا

-اوکی پس

تهیونگ گفت و سرشو به برگه های روی میزش داد

+میگم

-هوم

+این چند روز کلا با من و فلیکس و مهموناتی،تازه منم یه شب خونت خوابیدم

-خب، چرا یه جوری میگی انگار عجیبه

تهیونگ گفت و نگاهشو به جونگ کوک داد تا واضح متوجه منظورش بشه

+دوست دختر دوست پسرت که عصبی نمیشه؟

-بنظرت اگر داشتم تورو میاوردم خونم؟ بهت لباسمو میدادم؟ اصلا اگر داشتم بدون اینکه به شماها معرفیش کنم باهاش زندگیمو میکردم؟

+یعنی نداری؟

کوک با ذوق پنهان شده ای گفت و باعث شد تهیونگ تک خندی بزنه

-بعضی وقتا واقعا عقلت توی شورتته

گفت و خندش شدید تر شد که باعث شد جونگ کوک هم پشتش بخنده

More Than Friends | Vkook Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang