قبل از هرچیزی من بگم که هر نشانه، نشان دهنده صحبت کردنه کدوم فرده :
+ : جئون جونگکوک
- : کیم تهیونگ
× : لی فلیکس
÷ : هوانگ هیونجین
= : پارک جیمین
~ : مین یونگی*****
𝗧𝗢𝗠𝗢𝗥𝗥𝗢𝗪 𝗠𝗢𝗥𝗡𝗜𝗡𝗚:
+اخ عجب خواب.. [خمیازه] خوبی بود
جونگکوک که تازه چشماشو باز کرد گفت و پتو رو کنار داد و نشست و به دو طرفش، یعنی تهیونگ و فلیکس نگاه کرد.. این دونفر مثلا نزدیکای ۳۰ سالشونه ولی مثل ۵ ساله ها میخوابن
فلیکس یکی از پاهاش روی بالشت خودش بود و اون یکی پاش روی فرش بود و سرش پایین بود.
تهیونگ سرش روی بالشت بود و پاهاش هرجایی بود غیر از لاحاف و رخت خواب خودش.+ای خدا، بچه ها پاشین، پاشین
جونگکوک "ایخدا" رو زمزمه کرد و جمله بعدش رو همزمان که جونگکوک و فلیکس رو با دوتا دستاش تکون میداد گفت.
-ولم کن
تهیونگ چشماش رو باز کرد و گفت و لحظه ای بعدش دو چشماش رو بست و دوباره به خوابش ادامه داد
+بابا شما دوتا خرس قطبی این؟ پاشین دیگه
فلیکس و تهیونگ به خوبی درمورد وضع خواب جونگکوک خبر داشتن.
داخل امریکا تا پاسی از شب کار میکردن.. عکس برداری، فیلمبرداری، چک کردن پرونده ها و رزومه های کسایی که میخوان استخدام شن و.. .
و جونگکوک هم مثل بقیه دیروقت به خونه میرفت و میخوابید و دوباره صبح پامیشد و به شرکت میرفت
و مقداری که توی یه شب میخوابید به کمتر از پنج ساعت جدیدا رسیده بود.+پاشین پاشین مامانم اومد
جونگکوک با لحنی که معلوم بود به سختی داشته خندشو کنترل میکرد گفت و به فلیکس و تهیونگ نگاه کرد
×چی.. جدی؟ تو و تهیونگ برین توی اتاق.. و بعد [خمیازه] وقتی رفت خبرتون میکنم
-اره خوبه، جمع کن بریم کوک
فلیکس و تهیونگ که دیگه خوابشون پریده بود و نشسته بودن گفتن
+احمقا مسخرتون کردم. اگر مامانم میومد من انقدر ریلکس بودم؟ اینو گفتم که پاشین
جونگکوک این حرف رو گفت و با جمله اخرش خندید
+×ازت متنفرم کوک
تهیونگ و فلیکس همزمان گفتن که باعث شدن خنده ی جونگکوک ریشه دار شه و بیشتر شه
+حالا افرین پاشین که میخوام برم خونه مامانم
-باشه
تهیونگ گفت و به سمت اتاق فلیکس رفت و لباسایی که فلیکس بهش داده بودن رو دراورد و کت و شلوار خودش رو پوشید.
YOU ARE READING
More Than Friends | Vkook
Fanfictionکیم تهیونگ مدیر بزرگ ترین شرکت مدلینگ کره ی جنوبی که دایره ی دوستای صمیمیش توی جونگکوک و فلیکس خلاصه میشه. جونگکوک وقتی 17 سالش بوده، برای ادامه تحصیل به امریکا میره و ده سال از عمرشو اونجا میگذرونه که بعد از ده سال بنا به دلایلی مثل انتقال یافتن ب...