Part 4

4 2 0
                                    

از بلندگوی پادگان اعلام کردن بریم توی سالن
سریع رفتیم و ایستادیم توی ردیف دوم
+ افسران، جنگ بیشتر از چیزی که فکر میکردیم شدت گرفته، کره شمالی به سرعت از مرز ها به سمت شهرهای ما پیشروی کرده و حالا لازم است همه شما سریعا برای انتقال به خط مقدم اماده بشید
نمیدونم باید خوشحال باشم که توی این مکان سوت و کور نیستم یا ناراحت باشم که ممکنه طی چند روز آینده بمیرم!
تهیونگ لگدی بهم زد و اروم گفت
- خوشحالی الان؟ باید زنگ بزنیم خبر بدیم کارمون تمومه
+ شاید کار اونا تمومه
اروم خندید
- نه بابا؟ میشه بفرمایید از کی تا حالا با اسلحه کار کردید افسر بیون؟
شونه بالا انداختم
+ منو دست کم نگیر شاید نفر اولی که میکشم تو باشی
زد زیر خنده و فورا خودشو جمع کرد صاف ایستاد
معاون فرمانده اومد سمتمون
+ شما دوتا همونایی هستید که برای طرح اموزشی از دانشکده افسری به این پادگان اومدید؟
هردو باهم گفتیم
- بله قربان
+ تا حالا با اسلحه کار کردید؟
- خیر قربان
+ پس فقط هنرهای رزمی یاد گرفتید، بسیارخب شما تا فردا توی میدون تیر باید تمرین کنید. سریع برید و شروع کنید
سریع دویدیم سمت میدون تیر، توی دو ماه اخیر فقط نگهبانی اینجارو دادم و هیچوقت واسه تمرین تیراندازی نیومده بودم
بهمون اسلحه پر دادن برای اولین بار!
شروع کردیم شلیک به هدفا و از هر ده شلیک شاید یکیش به هدف میخورد
بعد از چند ساعت بالاخره برگشتیم خوابگاه. گوشام تیر میکشید بابت صدای تیر و انگشتام ورم کرده بود
- میبینم خیلی تلاش کردید افسر بیون
+ خفه شو تو که به زور هر صد تا یکیو درست میزدی
تهیونگ خودشو انداخت رو تختش که کنار تخت من بود
- باورکن اگه یه دونه هم باشه بیشتر از تو زدم به هدف
+ اره جون خودت
جورابامو دراوردم و دراز کشیدم
+ حس میکنم روز اول جفتمون میمیریم
- بد به دلت راه نده یهو دیدی سربازای کره شمالی از من و تو خنگ تر بودن
هنوز دو ثانیه از سکوت نگذشته بود که صدای شکمم بلند شد
- افسر بیون انگار بعد از اون همه تلاش و موفقیت حالا وقتشه استراحت کنید
جورابام که هنوز تو دستم بود پرت کردم طرفش
+ خفه شو افسر کیم
- حتی اگه جای تفنگ بهت جوراب هم بدن نمیتونی بزنی به هدف
زد زیر خنده. من اگه از دست سربازای کره شمالی نمیرم از خوشمزه بازی این سکته میکنم
+ حالا پامیشی بریم غذا دزدی یا میخوای واسه مردن اماده شی؟
سریع بلند شد نشست
- نه نه بریم

******
+ مسخره تر از این نمیشه بابا، ما که خلبان نیستیم فقط دانشجوییم این چه وضعشه که گفتن ماهم باید بریم واسه پرواز؟
شیومین نشست روی صندلی
- اگه با حرص خوردن درست میشد که همه چیز حل بود، الان باید فکر کنیم ببینیم چجوری یه هفته ای پرواز با جنگنده یاد بگیریم
+ مسخرست واااقعا مسخرست
چن اومد داخل سالن
× حالا چیزی نشده فوقش یک سال و نیم زودتر پرواز میکنیم
عصبی زدم تو پیشونیم
+ چیزی نشده؟ من هنوز فرق پیشرانه و فرمونشو نمیدونم اصلا نمیدونم فرمون داره یا نه
- هی سوهو دو دقیقه شلوغش نکن باهم فکر کنیم ببینیم چه خاکی باید تو سرمون بریزیم
چن یه صندلی کشید جلو و نشست روش
× ببینید هرکاری بخواید بکنید ما فقط یه راه داریم اونم اینه که بریم وسایلمونو جمع کنیم و حاضر بشیم که امشب از پرواز جا نمونیم
رفتم جلوش نشستم
+ تو واقعا فکر میکنی ما میتونیم بریم با جنگنده بالای سر سربازای کره شمالی؟
- داداش ما که کامیکازه نیستیم بریم و برنگردیم، بالاخره مجبورن یادمون بدن که یکی از جنگنده های خودشون کم نشه
سرمو تکیه دادم به پشت صندلی و چشمامو بستم و نفس عمیقی کشیدم
× بهتره بلند شیم و سریعتر اماده بشیم، فقط دوتا پرواز به پایگاه نیروی هوایی هست که ما باید با دومیش بریم

*******

+ اقای رییس جمهور مگه میشه نتیجه رایزنی شما این باشه؟ من خودم توی جلسه سازمان ملل بودم و این طرح با مهر سه فوریتی تصویب شد که به کشور نیرو بفرستن
- بله جناب دو این طرح تصویب شد اما رییس جمهور ترومن توی تماس تلفنی به من گفتن حداقل تا سه ماه آینده باید مقاومت کنیم
نشستم روی صندلی، پاهام دیگه یاری نمیکرد سرپا بایستم
+ اقای رییس جمهور خودتون میدونید کشور توی شرایط وخیمی قرار داره، کره شمالی حامیان بزرگی مثل شوروی و چین داره
- بله میدونم
+ کشور ما قبل از سه ماه سقوط میکنه، شما باید یه کاری کنید
- ما همه تلاشمونو میکنیم که این اتفاق نیوفته
عصبی دستامو بردم تو موهام و اصلا نمیفهمیدم چرا هیچ درکی از مسئله نداره
+ کره شمالی متحدینش مائو و استالین هستن و ما باید منتظر اتلی و ترومن بمونیم تا ببینیم چه زمانی راضی میشن به ما کمک کنن؟
تکیه داد به میز
- جناب دو کیونگسو شما ایده دیگه ای دارید؟
+ نه جناب رییس جمهور من هیچ ایده ای ندارم اما فکر میکنم شما بیش از حد در این مورد خونسردید
لبخند زد
- نگران نباشید این مشکل بزودی رفع میشه و شاید اصلا نیازی به کمک اتلی و ترومن نداشته باشیم
سری تکون دادم و بعد از تعظیم از اتاق رییس جمهور خارج شدم، روی صندلی های راهرو دفتر ریاست جمهوری نشستم و سرمو بین دستام گرفتم

                          ~~~~~~~~~~~~

سلام قشنگا حالتون چطوره؟! این هم از پارت جدید ووت و نظر رو فراموش نکنید🙌🏻

در مورد اون اسم هایی که توی این پارت گفته شد یه توضیح کوچیک بدم.

کلمنت اتلی نخست وزیر بریتانیا، هری ترومن رئیس جمهور آمریکا، مائو تسه تونگ رهبر جمهوری خلق چین و ژوزف استالین رهبر اتحاد جماهیر شوروی در زمان جنگ کره بودند.

شهاب سنگ | MeteoriteWhere stories live. Discover now