•|بوسه‌ی جادویی|•

952 214 78
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جونگ‌کوک، نفس تیزی از درد شونه‌اش کشید، سطل به شونه‌ی مصدومش برخورد کرده بود و جیمین فوراً خودش رو پشت یونی پنهان کرد، اون که اصلا دخالتی نداشت، داشت؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جونگ‌کوک، نفس تیزی از درد شونه‌اش کشید، سطل به شونه‌ی مصدومش برخورد کرده بود و جیمین فوراً خودش رو پشت یونی پنهان کرد، اون که اصلا دخالتی نداشت، داشت؟

تهیونگ، به‌اطراف نگاه کرد و با ندیدن جیمین، مظلوم دو دستش رو بالا برد به حالت تسلیم و گفت:- بی‌گناهم!جونگ‌کوک سری تکون داد و با گرفتن لباس اون موجود کوچک از روی زمین بلندش کرد، مستقیم جلوی چشم‌هاش گرفتش و با لبخند خبیثی گفت:+ پس کی مقصره؟- جیمی!جو...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تهیونگ، به‌اطراف نگاه کرد و با ندیدن جیمین، مظلوم دو دستش رو بالا برد به حالت تسلیم و گفت:
- بی‌گناهم!
جونگ‌کوک سری تکون داد و با گرفتن لباس اون موجود کوچک از روی زمین بلندش کرد، مستقیم جلوی چشم‌هاش گرفتش و با لبخند خبیثی گفت:
+ پس کی مقصره؟
- جیمی!
جونگ‌کوک هومی کشید و چرخید، آبی و یونگی گوشی به دست با لبخند درحال توئیت‌زدن بودن و جیمین تا حد امکان پشت یونگی پنهان شده بود.
+ جیمین!
پسر بزرگ‌تر لعنتی به بندانگشتی دهن‌لق فرستاد و سرش رو کمی از پشت یونگی بیرون آورد، لبخند پهنی زد و گفت:
- دروغ می‌گه، همش زیر سر خود مارموز سلیطشه!

بندانگشتی اخم ریزی کرد، بین انگشت‌های جونگ‌کوک تکون تکون خورد و با عصبانیت و کله‌ای که رنگش قرمز شده بود، داد زد:
- من مار نیستم، تازه ترکیب مار و موز هم وجود نداره!
جونگ‌کوک واقعا با عضلات صورتش درحال جنگیدن بود تا مبادا بخنده، اما آبی مثل اسب‌آبی روی چمن‌ها دراز شده و بلند بلند قهقهه می‌زد.

𝐖𝐢𝐧𝐬𝐨𝐦𝐞Where stories live. Discover now