S1|EP:45

903 161 228
                                    

با تنگ شدن دستی دور کمرش و تیر کشیدن زیر شکمش آروم لای پلکاشو باز کرد؛ انگار تنش تو کوره آتیش بود دستشو رو دست تهیونگ گذاشت و از خودش فاصله داد، از درد باسن و زیر شکمش نمی تونست رو تخت بشینه و انقدر تکون خورد که مرد هم بلند شد و بدون اینکه موقعیت رو درک کنه از بازوی پسر گرفت و دوباره تو بغلش کشید:

_بخواب پسر

با حرکت یهویی و کشیده شدنش انگار دردش هزار برابر شده باشه جیغ کشید و چشاشو از درد بست:

_آخخخخخ....کمرمممم

تهیونگ سراسیمه رو تخت نشست و به پسر گریون تو بغلش نگاه کرد که تو خودش جمع شده بود:

_جیمین؟

_ک...کمرم...

با یادآوری شب گذشته و رابطه داغ و پشت سرهمی که باهم داشتن کلافه پنجه لای موهاش کشید و لب پایینشو بین دوندنش اسیر کرد؛ به پسر خوابیده رو تخت نگاه کرد که داشت زیر چشمی بهش نگاه میکرد،کلافه نفسی کشید و از بازوش گرفت و آروم بلندش کرد و سعی کرد که صداشو کنترول کنه:

_جیمین شب چه غلطی کردی؟

امگا موهای بلندشو که به صورت پف و بهم ریخته‌ی رو صورتش ریخته بود رو عقب داد و روی روناش نشست تا خودشو از درد بد باسنش نجات بده:

_ببخشید؟گرفتی منو جر دادی طلبکارم هستی؟

نفسی کشید و ادامه داد:

_آقای کیم الان تو رسما بهم تجاوز کردی عوض عذر خواهیته...

به زور پاهاشو باز کرد و بدون ذره‌ی شرم سوراخ ملتهب و گشاد شده از شب قبلش رو تو دید آلفای اخموش گذاشت:

_ببینننن....مثل وحشیا باهام برخورد کردی جوری که الان نمی تونم حتی بشینم...حتی نمی تونم راه برم و پامو ببندم


مرد باکسرشو از پایین تخت برداشت و پوشید و رو به روی پسر ایستاد و دستشو به کمرش زد:

_من میدونم تو یه غلطی کردی خودتم خوب میدونی خودم میفهم و بعدش این تویی که باید عواقب کارتو گردن بگیری

بلافاصله سمت کمد رفت و داروی ضد بارداری رو برداشت و از کنار تخت آب رو هم برداشت و سمت امگا امد:

_بخورش

جیمین با فهمیدن منظور مرد خودشو عقب کشید و ملافه‌ی سفیدی که بوی کام میداد رو روی خودش کشید:

_نمیخورمش

_یالا جیمین نرو رو اعصاب من

_نمیخورمششش

_بیخود میکنیی

با فریادی که مرد زد امگا ترسیده تو جاش لرزید و قرص رو ازش گرفت و تو دهنش گذاشت و آب رو هم تا ته خورد.

Fake Marriage:ازدواج سوریWhere stories live. Discover now