همونجور که باکس میوه ها رو تو بغلش گرفته بود و هر بار دهنشو ازشون پُر میکرد سمت تهیونگ برگشت و مین گیو که خودشو سمتش کش میداد رو ازش گرفت و داخل بغلش نشوند.
بلافاصله بعد از نشستن تو بغل جیمین مشتشو پُر از تیکه های توت فرنگی و بلوبری کرد و سمت دهنش برد که جیمین مانعش شد:
_همشو نهههه....صبر کن مینی
مشت پُر پسر رو تکون داد تا میوه ها رو داخل باکس خالی کنه اما پسر جیغ می کشید و نمی خواست میوه هاشو بریزه:
_نههههه
_اینطوری خفه میشی....یکی یکی بخور
با رون شروع شدن گریهاش تهیونگ همونجور که حواسش به رانندگی بود سمت پدر و پسر کنارش که داشتن باهم جنگ میکردن برگشت:
_مینی دستتو باز کن
_نوموخوام
اخماشو تو هم کشید و با صدایی جدی پسرشو خطاب قرار داد:
_گفتم باز کن دستتو انقدرم به شکم آپات فشار نیار
پسر لباشو چید و دستشو باز کرد و روشو از تهیونگ گرفت:
_قهلم
جیمین روی دست کوچیکشو بوس کرد:
_عزیزم اونطوری میپره تو گلوت
تیکهای از توت فرنگی رو برداشت خواست تو دهن پسرش بذاره که امتناع کرد و سرشو تو سینه آپاش قایم کرد:
_نوموخوام
جیمین تیکه توت فرنگیو تو دهن خودش گذاشت و به تهیونگ نگاه کرد که همچنان با اخم به جلوش خیره شده بود.
حرفای دکتر مدام توی سرش تکرار میشد و حتی بیشتر از جیمین خودشو مقصر میدونست،تهیونگ به اندازه کافی از پروسه بارداری و زایمان خاطره بد داشت و حالا با حرفای دکتر تشدید تر و نگران تر شده بود.
جیمین مین گیو تو بغلش جا به جا کرد و دستشو روی رون مرد گذاشت و برای اطمینان دادن بهش فشرد:
_نگران نباش ته
دستشو روی دست پسر گذاشت و با شستش پوست نرمشو نوازش کرد:
_بهم حق بده نگران باشم....ندیدی دکتر چی گفت
_منم شنیدم... ما از پسش برمیاییم...
به پسر تو بغلش اشاره کرد و با خنده ادامه داد:
_یکی اینجا با ددیش قهر کرده
تهیونگ با خنده سمت پسرش چرخید و با دیدن مین گی که تو بغل جیمین مچاله شده بود و دستشو رو صورتش گذاشته بود خندید و دستشو از رو چشاش برداشت:
_پسرم با من قهر کرده؟
سرشو به نشونه آره تکون داد و به پدرش زل زد:
YOU ARE READING
Fake Marriage:ازدواج سوری
Fanfictionپسری از جنس ضعف و بی کسی در مقابل مردی از جنس اصالت و قدرت ازدواجی سوری در پی اعتمادی به حقیقت کاپل : ویمین ژانر: امگاورس/خانوادگی/اسمات روز های آپ: پنجشنبه ها