S1|EP:46

859 162 216
                                    

همونجور که باکس میوه ها رو تو بغلش گرفته بود و هر بار دهنشو ازشون پُر میکرد سمت تهیونگ برگشت و مین گیو که خودشو سمتش کش میداد رو ازش گرفت و داخل بغلش نشوند.

بلافاصله بعد از نشستن تو بغل جیمین مشتشو پُر از تیکه های توت فرنگی و بلوبری کرد و سمت دهنش برد که جیمین مانعش شد:

_همشو نهههه....صبر کن مینی

مشت پُر پسر رو تکون داد تا میوه ها رو داخل باکس خالی کنه اما پسر جیغ می کشید و نمی خواست میوه هاشو بریزه:

_نههههه

_اینطوری خفه میشی....یکی یکی بخور

با رون شروع شدن گریه‌اش تهیونگ همونجور که حواسش به رانندگی بود سمت پدر و پسر کنارش که داشتن باهم جنگ میکردن برگشت:

_مینی دستتو باز کن

_نوموخوام

اخماشو تو هم کشید و با صدایی جدی پسرشو خطاب قرار داد:

_گفتم باز کن دستتو انقدرم به شکم آپات فشار نیار

پسر لباشو چید و دستشو باز کرد و روشو از تهیونگ گرفت:

_قهلم

جیمین روی دست کوچیکشو بوس کرد:

_عزیزم اونطوری میپره تو گلوت

تیکه‌ای از توت فرنگی رو برداشت خواست تو دهن پسرش بذاره که امتناع کرد و سرشو تو سینه آپاش قایم کرد:

_نوموخوام

جیمین تیکه توت فرنگیو تو دهن خودش گذاشت و به تهیونگ نگاه کرد که همچنان با اخم به جلوش خیره شده بود.

حرفای دکتر مدام توی سرش تکرار میشد و حتی بیشتر از جیمین خودشو مقصر میدونست،تهیونگ به اندازه کافی از پروسه بارداری و زایمان خاطره بد داشت و حالا با حرفای دکتر تشدید تر و نگران تر شده بود.

جیمین مین گیو تو بغلش جا به جا کرد و دستشو روی رون مرد گذاشت و برای اطمینان دادن بهش فشرد:

_نگران نباش ته

دستشو روی دست پسر گذاشت و با شستش پوست نرمشو نوازش کرد:

_بهم حق بده نگران باشم....ندیدی دکتر چی گفت

_منم شنیدم..‌‌. ما از پسش برمیاییم...

به پسر تو بغلش اشاره کرد و با خنده ادامه داد:

_یکی اینجا با ددیش قهر کرده

تهیونگ با خنده سمت پسرش چرخید و با دیدن مین گی که تو بغل جیمین مچاله شده بود و دستشو رو صورتش گذاشته بود خندید و دستشو از رو چشاش برداشت:

_پسرم با من قهر کرده؟

سرشو به نشونه آره تکون داد و به پدرش زل زد:

Fake Marriage:ازدواج سوریWhere stories live. Discover now